..دلگیر از دل..
دلگیرم
سخت دلگیرم از قلبم،
که عاشقی اش را از یاد برده و با واژه ها،
مشتعل نمی سازد جان را...
دلگیرم از زبانی که در نیام ماند و از «او» نسرود..
دلگیرم از روزهایم
روزهایی که یاد عشق،تمام هستی ام نبود..
آه ای عشـق.......
تا کی بشنوم هر صوتی را،جز صوتِ تو
تا کی این دل،به قیام، برنمی خیزد..؟
تا چه روزی،خستگی هایم را،دستان نوازشگر تو،نخواهند زدایید؟
آه ای عشق
چه سخت هجرانی است،
و چه غافل است این عقل،
که همچون اتاقی ســــرد است و هیچ نوری را،پذیرا نیست...
چه بد حالی دارد تشنه ای که چشمه را نمی شناسد و نمی خواهد آب را..
چه بد حالی دارد جدامانده ای که نفهمد عمق درد را، و رسیدن، تمامِ تمنایش نیست...
چه بد حالی دارد این دل، که خودش و غم هایش را،می پوشاند..
نقدر می پوشاند و می پوشاند و می پوشاند،که آسمان،به خروش می آید از حجم این حجاب، که «وای بر تو،همانا وعده ی خداوند حق است»
آری،دل، دور است و این دوری، نمی رنجاند او را...
همچون ماهی دور مانده از آبیم و چون نچشیده ایم لذت دریا را، سرخوشیم از رطوبت ساحل و هیچ تقلایی،
برای رسیدن نیست...
چه بگویم؟
چه بگویم از دستِ دل خویش
و چه ناله کنم..؟
لایّ الامور إلیک أشکو؟
- ۹۴/۰۳/۰۵
این مطلبتم با حال بود ، خوشحال می شم از آخرین پست سایت من هم دیدن کنی
عنوان مطلب : تست هوش - مربع بعدی کدام است ؟