و نراهُ قریبا

آمدنش را قریب می بینیم...

و نراهُ قریبا

آمدنش را قریب می بینیم...

و نراهُ قریبا

بسم رب الزهراء

سلام...

شاعر میگه:
من اگر برخیزم،تو اگر برخیزی،همه برمی خیزند
من اگر بنشینم تو اگر بنشینی،چه کسی برخیزد؟

**
اینجا سعی میکنم چیزی بنویسم که برای دیگران مفیده، از روزنوشت ها تا خاطرات و دغدغه ها... گاهی هم برای گفتگو و یا به نتیجه رسیدن، مطلبی رو منتشر میکنم.
اگر براتون مفیده بمونید و بخونید.
باعث افتخاره بنده است که محبان حضرت مهدی(عج) اینجا تردد می کنند.
*
همه ی نظرات برام ارزشمندند و دوست دارم با دقت بخونم و جواب بدم،اگر گاهی نشد یا با تاخیر بود، ببخشید.

بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شب_بیست_و_سوم» ثبت شده است

دل بکن،آینه انقدر تماشایی نیست...

پنجشنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۷، ۰۶:۴۰ ق.ظ

مدت زیادیه
یکی از بهترین هدیه های زندگی ام
که شدیدا دوستش دارم
گم شده
سر رکعت دوم نماز مغرب شب ماه رمضون،
داشتم فکر میکردم مثلا شاید فلان جا باشه که نگشتمش هنوز
رکعت بعدی رو به این فکر کردم که تا حالا کجاها رو گشتم و نبوده
موقع سلام یادم می افته دارم نماز میخونم بعد میگم میدونی عمرت انقدری مهلت میده که این نماز رو تموم کنی بعد دنبالش بگردی؟
بعد فرضا پیداش کردی،مدال میدن بهت؟
سلام آخر رو میدم و میرم سجده...میگم شکرلله ولی تو ذهنمه که حالا که ندارمش انگار بخشی از هویتم نیست...
هنوز هم نفهمیدم ارزش آدم ها رو یکی دیگه تعیین میکنه و فقط همون یکیه که مهمه،برای همین هم گرما رو بهونه میکنم که زودتر چادرم رو دربیارم و دنبالش بگردم...
نیست
پیدا هم نشد
ولی نمازِ مغرب اون شب ماه رمضونم
از دست رفت...
*
یاد مرگ
از بهترین روش های تربیتیه که سفارش شده
لذت از زندگی رو صدها برابر میکنه
فرصت سوزی ها رو به اقل می رسونه
و حاصل کارمون رو با لطف خدا بهبود زیادی می بخشه...

این تازه داره جا میفته برام
اگه نتونی از یه هدیه ی محبوب دل بکنی،لحظه مرگ،چطوری میخوای از همه ی دوست داشتنی هایی که یه عمر براشون زحمت کشیدی،یه عمر باهاشون دمخور بودی،یه عمر بهشون فکر کردی و در سر پروروندی،دل بکنی؟؟
خانواده ات،عزیزانت،اعتبارت، شغلت، مدرک تحصیلی ات، هر چندتا کتابی که خوندی و لغاتی که بلدی،هر چندتا مهارتی که بلدی، وسایل هات که دیگه خیلی اندکن در برابر اینهمه محبوب....
و فقط روحت رو می‌بری
اعمالت...
عاقلانه اینه که به چیزی دل ببندی که میتونی ببری
بقیه اش،کم و زیاد و سخت و خوش،تموم میشه...
باور کن تموم میشه...
کندن رو انقدر سخت نکن...

*
شب قدر آخره...
برم حساب کتاب کنم ببینم اوضاعم  چه قدر داغونه و چه قدر آماده...
*

حالم بده از تفاوت مروه ای که می شناسم، با مروه ای که دیگران فکر میکنند...
حالم بده اصلا از اینکه به مروه در نگاه دیگران فکر میکنم...
همش دارم گریز به گذشته میزنم،به وقت هایی که خیلی رها بودم، حرف میزدم، سوال می‌پرسیدم،به چالش میکشیدم، فرق نداشت طرف مقابلم کیه،دغدغه هام یه جور دیگه بود... (رهایی رو به بی توجهی به حال دیگران یکی نکردم ها،حرفم چیز دیگه ایه)
یا محول الحول و الاحوال.....


و نراهُ قریبا...

سه شنبه, ۸ تیر ۱۳۹۵، ۰۷:۱۸ ب.ظ

*

اللهم تجعل وفاتی قتلا فی سبیلک

تحت رایة نبیک

مع اولیائک
خدایا مرگ من رو در حالی که تو راه تو ام

زیر سایه ی پیامبر تو ام

با دوستای تو ام، قرار بده


و اسئلک ان تقتل بی اعدائک

و اعداء رسولک
خدایا خون دشمنانت رو به واسطه ی من بریز...

خدایا

ما رو از منتقمان رنج پیامبرت قرار بده...

خدایا

ما رو منتقم سیلی عالی ترین بانوی عالم قرار بده

خدایا ما رو جزو اونهایی که با علی بودند و نشستند و برخاستند اما تنهاش گذاشتن قرار مده...

یا مجیب دعوة المضطرین..



*

عبارات عربی مربوط میشه به یکی از دعاهایی که در تعقیبات نمازهای واجب اومده در ماه رمضان...

شروعش هم اینه: اللهم انی بکَ و منکَ...

اگه نخوندین،بخونید و لذت ببرید از این دعا...


التماس دعای آدم شدن و ساخته شدن،برای ظهور