و نراهُ قریبا

آمدنش را قریب می بینیم...

و نراهُ قریبا

آمدنش را قریب می بینیم...

و نراهُ قریبا

بسم رب الزهراء

سلام...

شاعر میگه:
من اگر برخیزم،تو اگر برخیزی،همه برمی خیزند
من اگر بنشینم تو اگر بنشینی،چه کسی برخیزد؟

**
اینجا سعی میکنم چیزی بنویسم که برای دیگران مفیده، از روزنوشت ها تا خاطرات و دغدغه ها... گاهی هم برای گفتگو و یا به نتیجه رسیدن، مطلبی رو منتشر میکنم.
اگر براتون مفیده بمونید و بخونید.
باعث افتخاره بنده است که محبان حضرت مهدی(عج) اینجا تردد می کنند.
*
همه ی نظرات برام ارزشمندند و دوست دارم با دقت بخونم و جواب بدم،اگر گاهی نشد یا با تاخیر بود، ببخشید.

بایگانی

۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۸ ثبت شده است

محبت

پنجشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۸، ۰۲:۱۲ ب.ظ

مسافت زیادی رو پیاده رفته بود
تا مدینه...
پاهاش تاول زده بود.
خونی بود.
رفته بود امام زمانش رو ببینه...
امامِ باقر رو.
وقتی رسید به حضرت فرمود: هیچی باعث نشده من اینهمه راه رو پیاده تا اینجا بیام، جز محبتم به شما.
آقا جواب داده بود:
هلِ الدینُ الا الحبّ؟
دین چیزی غیر از این محبته؟
**
استاد می‌گفت
برای هر عملی
شوق لازمه
یعنی برای هر فعلی
میلی در انسان هست.
میل های تو به چه سمت و سوئیه؟
طلبِ وجود تو چیه؟
**
به هر چیزی محبت داشته باشی ازش کوچیکتر میشی...
**
من بیچاره ی این حدیث شدم
مگه دین غیر همین محبته؟

محبته که به اعمال جهت میده
تو بر اساس میل و شوق درونته که راهت رو انتخاب میکنی
قلب رو دست کم نگیرید
**
این حدیث برای من که مدتها پر از سوال بودم
که کتاب مجموعه روایی آیین محبت رو خوندم و به منظومه فکری اسلام تو این زمینه کلی فکر کردم
که با چالش های روحی زیادی توی این موضوع درگیر بودم
خیییلی حرف داره...
یه جوری که وقتی دوباره امروز از زبون آقای عالی شنیدمش
میخکوب شدم...
**
راستی
یاد این فراز میفتم:
إنی سلم لمن سالمکم
و ولی لمن والاکم...
اخ
که محور محبت هات اگه بشه حسین...
اگه بشه امام...
اونوقت همه صدای درونت میشه اللهم اجعل محیای محیا...
محمد و آل محمد....
بعد دیگه همه عشقت اینه که
همراه اونهایی باشی که الذین بذلوا مهجهم دون الحسین...علیه السلام.
همراه اونهایی که قلب شون رو، هدیه ی حسین کردند...
یعنی راس محبت هاشون امام زمان شد
یعنی اولین عشق قلب شون
اون میل اصلی شون
اون طلب وجودشون
بدون یک ذره تردید
شد حسین........

منو واسه ی چی لازم داری؟

پنجشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۸، ۰۸:۴۲ ب.ظ
توفیقی شد امشب یادم افتاد شب جمعه است، یه صوت و دیدم چقدررر دلتنگم...
دلمو فرستادم پیش آقا... یاد اون لحظه ی آخر، وداع جانگدازم، اربعین امسال،
کربلا شلوغ بود
قرار بود نماز مغرب و عشا رو بخونیم و زود بریم...
من به ارباب گفته بودم که همین که پیشتم عالیه
که فدا یه غبار معلق حرمت نتونستم شش گوشه ات رو ببینم
ولی...
ارباب شرمنده ی نوکر نمی مونه که...
پشت ویلچر مادر ایستاده بودم، کنار کفشداری
زائرای پاکستانی و ایرانی و هندو رو با لذت نگاه می‌کردم و توی دلم قربون اربابم می‌رفتم که شده مرکز وحدت قلوب
که شده قطب نمای عاشقان
غرق نور و غرق لذت و اشک ها به روی صورتم، رنگین کمان شوق بود...
منتظر بودیم برادرها بیان و قبل از شلوغ شدن بریم که بریم....
رقیه گفت از اینجا ضریح معلومه میخوای بری خداحافظی کنی؟
دلم ریخت
زانوهام قوت گرفت
قلبم به تاپ و توپ افتاد
انگار که آقام امام حسین آغوش باز کرده باشه
و چطور برای شما بگم که چطوری رفتم سمت ضریح
که توی اون تصویر تارم از اون فضای نورانی
توی همون ده دقیقه خلوت
از پشت اون پارچه ی مشکی روبندم
چه لذتی
چه آرامشی
چه عشقی، با جان من آمیخته شد...
اون شلوغی دور حسین فاطمه
چه آتشی درون من روشن کرد
آخ الهی که روزی تک تکتون...
راستی
گفتم دلم خیلی براشون تنگ شده؟
گفتم دلم پر می‌کشه یه بار دیگه گنبد مولا رو ببینم؟
گفتم نیاز دارم تطهیر بشم؟
گفتم دلم هوای سختی های اربعین کرده؟
گفتم بهتون؟
**
می‌گفت، می‌دونی حکمت اربعین چیه؟
گفتم چی؟
گفت اینکه با تمام جانت بچشی ان بعد العسر یسرا...
بعد تمام سختی های طول راه، به چنان آرامشی میرسی که اصلا همه چیز یادت میره... همه چیز...
می‌گفت، هر چقدر خسته بشی، وقتی به آقا برسی، دیگه تمومه...تموم...
**
ارباب
العطش قد هلکنی...
من بی تابم
**
راستی، شما می دونستید زاهدان، مرکز استان سیستان بلوچستان، گازکشی نداره؟
و چقدررر محرومه این استان...!
من نمیدونستم
مثل خیلی از محرومیت های دیگه که نمیدونم و درکم پایین می‌مونه و فکر میکنم مشکلات خودم بدترین مصیبت عالمه!
راستی حال تون خوبه آیا؟ گرفتار سیل و بلایی نشدید؟؟

در پناه حرم...

دوشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۸، ۰۵:۵۹ ب.ظ

هیچ ندارم که به نامت کنم
آمده ام تا که سلامت کنم...

آقا سلام
سلام آقا
سلام آقای خوبی....

خوشبختی یعنی
بری دیدن امام رضا
خوشبختی همینه همین...
حس بودن کنار مولا....
*
برای مخاطب:
سلام
سال نوتون مبارک
دعاگو هستم ولی...
بشنوید تا بیاید خودتون
حیفمچ اومد اول سالی مهمون امام رضا نشید.

1.




2.




(و این دومی که شعری شادی بخش افتخار آمیزه رو مازندرانی هاش بهتر متوجه میشن...
فقط اینکه بدونید دور یعنی قربونش برم.)