و نراهُ قریبا

آمدنش را قریب می بینیم...

و نراهُ قریبا

آمدنش را قریب می بینیم...

و نراهُ قریبا

بسم رب الزهراء

سلام...

شاعر میگه:
من اگر برخیزم،تو اگر برخیزی،همه برمی خیزند
من اگر بنشینم تو اگر بنشینی،چه کسی برخیزد؟

**
اینجا سعی میکنم چیزی بنویسم که برای دیگران مفیده، از روزنوشت ها تا خاطرات و دغدغه ها... گاهی هم برای گفتگو و یا به نتیجه رسیدن، مطلبی رو منتشر میکنم.
اگر براتون مفیده بمونید و بخونید.
باعث افتخاره بنده است که محبان حضرت مهدی(عج) اینجا تردد می کنند.
*
همه ی نظرات برام ارزشمندند و دوست دارم با دقت بخونم و جواب بدم،اگر گاهی نشد یا با تاخیر بود، ببخشید.

بایگانی

۶ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است

فَفِّروا الی الحسین....

دوشنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ۰۴:۴۹ ب.ظ


سند این حدیث محکم نیست! بنده به عنوان نویسنده بعد از نوشتن، متوجه ضعف سند حدیث شدم. و اعلام می کنم همینجا... 

اگرچه مضمون پناه بردن به ارباب درسته اما به هر حال، همچین حدیثی نقل نشده گویا...

 

جوان بود
پیش امام‌جواد آمد
درددل کرد:
حال دلم خوب نیست...
از مردم خسته شدم...
از همه عاصی شده‌ام!
بریده‌ام، به ته‌خط رسیده‌ام!
امام فرمود:
به سمت #حسین فرارکن

اشهد ان هر چه دارم او

شنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۶، ۰۱:۰۳ ب.ظ
بزرگترین عید مسلمانان و یوم الله اکبر بر همه مبارک و ان شاء الله که بهترین خیرات و برکات شامل حالمون بشه...

سیدها خودشون بیان اعتراف کنن...
:)

***

یکی از اعمال امروز دعای ندبه است....

فتدبر...

***

بنده به عنوان عیدی زیارت امین الله میخوندم و ثوابش رو به همه ی مسلمون ها هدیه میکنم.



خدایا خدایا

چهارشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۶، ۱۲:۲۱ ب.ظ

سلام
عیده میدونم...تولد امام هادی هم مبارک ولییی....
چه خبره میانمار؟؟؟؟؟
دارن چیکااارمیکنن با مردم مظلوم....

خدااا...

تصاویر مظلومیت این عزیزان رو کدوم قلب سلیمی میتونه ببینه و دق نکنه؟؟
یا امیرالمومنین...برای این مردم ظلم دیده ی غریب باید چیکار کنیم؟؟؟
*

اصحاب آخرالزمانی سیدالشهدا

چهارشنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۶، ۰۷:۴۳ ب.ظ

سلام
چند روزیه میخوام برای اربعین و شروع ثبت نام و تب و تاب اومدن و نیومدن پیکر شهید حججی بنویسم،نمیشه...

گفتم امروز که یوم الترویه و سالروز حرکت ارباب به سمت کوفه است بنویسم

شدیدا احساس دین میکنم برای گفتن از ارباب...


این روزها نمیدونم باید چیکار کنیم قبولمون کنن...نمیدونم شهدا چطوری بودن که انقدر شبیه امام حسین شدن،هدایت گر و جریان ساز...
سخته که دل بکنی از همه ی زندگی و دل مشغولی های حلالت...همه ی آرزوهایی که خوب و مذهبی هم هستن...و بری...
بری و بیفتی تو مسیری که فقط خدا سوی نگاهت باشه و به پشت سر حتی نگاه هم نکنی...
بری و موقع رفتن فرزند کوچولوت رو که تازه یاد گرفته بگه بابا،در آغوش نکشی که نکنه مهرش،دلت رو گیر بندازه تو دنیا...
چطوری میشه که هر وقت زندگی هامون بوی تعفن مشغولیت های سطحی دنیا میگیره،یکی از نسل خمینی،یه شیرمرد از نسل حسین،خون میده و ذهن ها و قلب هامون یکباره کنده میشه از تعلقات...
متوجه شهید میشه و یادش میاد کجاست...
شهدای دهه شصتی،شهدای دهه هفتادی،شهدای دانشجو،طلبه،میانسال،جوون...
شهدای حادثه ی تهران
شهید حججی
شهدای جهادی....سه شنبه های مهدوی...
چطوری زندگی کردین؟
چه دلیل محکمی شما رو واداشت که همه زندگی تون رو بذارید و بشید اندازه ی شهادت....بشید اندازه ی اصحاب آخرالزمانی سیدالشهدا.....
**
قلم روان و ذهن پر سوال...کلمات خودشون مسیر مطلب رو به اینجا کشیدن...بنا بود از کربلای 1400 سال قبل بگم...
فردا یکی از بهترین فرصت های بندگی و روز زیارتی امام حسین(ع) است..ما هم دعا کنید لطفا

راه تو....

جمعه, ۳ شهریور ۱۳۹۶، ۰۳:۰۹ ب.ظ

صدام کافر بداند که نه با محاصره اقتصادی

و نه با حملات پی در پی به شهرها

و نه با تهدیدات مکرر خود و نه با موشکهای چندمتری خود

و نه با کمک و یاری گرفتن از اربابان و دوستان خود

نمیتواند ذره ای در روحیه و عزم راسخ ما خدشه وارد سازد.

این مسئله را هم نباید از نظر دور داشت که

 اسلام به ما احتیاجی ندارد و خداوند متعال به ما احتیاجی ندارد

و اسلام هیچگاه بی یار و یاور نمیماند

و این ما هستیم که محتاج خداوند و پیامبر اسلام هستیم.

زیرا اگر بخواهیم در جهان آخرت عنایتی بر ما شود

باید با دستی پر در محضر عدالت حاضر شویم

باید در راه خدا جهاد کنیم که به فرموده مولای متقیان

جهاد دری از درهای بهشت است

که به روی بندگان خاص خدا باز میشود

و این کوچکترین کاری است که میتوانیم در این زمینه انجام دهیم

و اگر خدا قبول کند در عوض اجر و مزد اخروی برای ما در نظر گیرد

"فمن یعمل مثقال ذره خیر یره"

**
بخشی از وصیت نامه ی شهید محمدی دارانی
رونوشت به امروز ما


راهت ادامه دارد...

جمعه, ۳ شهریور ۱۳۹۶، ۰۷:۴۳ ق.ظ

برادرم سلام
این چهارمین سال است که سوم شهریورها برایم رنگ دیگری دارد...
رنگی خدایی...
که از طلوع فجر تا نیمه های شب
خودم را مسئول بدانم در برابر تو
بیش از هر روز دیگری
که کارهایم را خدا بپذیرد و اکر تو هر لحظه مقابلم باشی،از خرسندی و رضایت،شادان ببینمت...
برادر هجده ساله و ای رفیقِ راهم...
مثل همیشه ی این سال ها
مراقبم باش...
اگر لغزیدم...
اگر فراموشت کردم
اگر از راهتان جدا شدم
برگردانم به مسیر....
*
تولدت مبارک.....
96.6.3