و نراهُ قریبا

آمدنش را قریب می بینیم...

و نراهُ قریبا

آمدنش را قریب می بینیم...

و نراهُ قریبا

بسم رب الزهراء

سلام...

شاعر میگه:
من اگر برخیزم،تو اگر برخیزی،همه برمی خیزند
من اگر بنشینم تو اگر بنشینی،چه کسی برخیزد؟

**
اینجا سعی میکنم چیزی بنویسم که برای دیگران مفیده، از روزنوشت ها تا خاطرات و دغدغه ها... گاهی هم برای گفتگو و یا به نتیجه رسیدن، مطلبی رو منتشر میکنم.
اگر براتون مفیده بمونید و بخونید.
باعث افتخاره بنده است که محبان حضرت مهدی(عج) اینجا تردد می کنند.
*
همه ی نظرات برام ارزشمندند و دوست دارم با دقت بخونم و جواب بدم،اگر گاهی نشد یا با تاخیر بود، ببخشید.

بایگانی

جمعه ها نماز تعطیل؟

يكشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۷، ۰۹:۰۶ ق.ظ

جمعه بود و ما
برای خرید
خیابان گردی می کردیم...
حوالی منزل یک شهید
که هردو میشناسیمش
و اول خریدمان
صحبت از ایشان شد.
اذان ظهر شده بود
خرید را رها کردیم...
مساجد بخاطر نماز جمعه،بسته بود
بی تاب شده بودم،
همسرم دلگرمم می‌کرد به اینکه نماز ظهر جمعه تا ساعتی هنوز اول وقت است
ولی بی تاب بودم
مسیرمان را کج کردیم سمت مسجد...
به امید اینکه باز باشد....
به این فکر کردم که چطور نماز نخوانده برای زندگی ام خرید کنم
در فکر برکت بودم...
مسجد بسته بود...
خداوندا
اگر تا عصر مسجدها بسته باشد...
راهمان را دورتر کردیم و سمت مسجدی دیگر...
بسته بود...
اگر نمازمان قضا میشد؟؟
اگر تا غروب جایی پیدا نمیشد...

مسجد چند پله می‌خورد و بالا می‌رفت
ایستاده بودیم و دنبال چاره
یک نفر دیگر هم آمد
نگران پرسید
پس کجا نمازمان را بخوانیم؟
و رفت...
یک بانوی مسن
کنجی از سنگفرش ورودی مسجد،
بالای پله ها
نماز نشسته اش را می خواند...
من به همسر گفتم
می شود من هم بخوانم؟
وضو داشتم
مهر هم
همسرم جلوی من ایستاد
و من گوشه ای
پشت سرش
نماز ظهرم را خواندم...
بعد از نماز
آن خانم
پلاستیکی به من داد
و سجاده ی همسر شد...
و من چقدر
به وجد آمدم
وقتی تعجب رهگذران را
از نمازخواندن همسر
آنجا و آنطور
می دیدم...
دلم خواست مباهات کنم
بگویم
خدا برای من مهم است
خدا برای ما مهم است...
آری
ببینید
نمازها مهم است...
رکعت آخر همسر بود
خادم مسجد بیرون آمد
ما را دید
نماز عصرمان مانده بود
همسرم اذن ورود خواست
خادم کمی دو دل بود
گفت: «گفته اند روز جمعه...
باشد...
بیاید داخل...»
در را گشود
همسرم را طبقه ی مردانه
و مرا به طبقه ی بالا راهنمایی کرد
اینکه چ شد مهم نیست
من در آنجا حس کردم
خدا
اختصاصا راهم داده
 به خانه ی خودش
به خلوتی
دلچسب...
بعد چای مان هم دادند...
و ما نشسته بودیم
از جمال این دعوت
سخن می گفتیم...
خادم ها مشغول زینت دادن مسجد بودند
برای میلاد حضرت زینب...س
بعد آن آقا
با یک جعبه ی کوچک شیرینی محمدی آمد و گفت
این پذیرایی امام صادق از شما...
«مسجد صادقیه»
مایه ی آرامش مان شد چقدر...
بیرون که آمدیم
سخن از لذت این دعوت اختصاصی بود
و از لطف امام
هم نمازمان
و هم میزبانی...
به سر کوچه رسیدیم که همسر گفت
مروه!!!
اسم کوچه را ببین!
و کوچه،
کوچه ی خانه ی همان شهید بود.....
*
می‌شود عاشق این خدا نشد؟



  • .. مَروه ..

نظرات  (۱۲)

  • خانم الفــــ
  • هنوز مونده تا هی دلبری های خدا رو توی زندگی دونفره تون ببینید :) انگار اینها لطف خداست به اونهایی که برای رضای خدا ازدواج میکنن.اصلا این دو نفره ها رزق های بی حساب و جداگانه ای داره برای خودش...نوش جانتون
    پاسخ:
    دلبری های خدا
    عنوان خوبیه:)

    چه دلچسب بود این دو سه خط:)))
  • دختـرِ بی بی
  • عاشقانه های سه نفره مستدام...
    پاسخ:
    ممنونم بانو
  • پیـــچـ ـک
  • سلام
    نتیجه میگیریم که جمعه ها بازار گردی ممنوعه مگر این که واجب باشه. 
    جمعه جردش دونفره نماز جمعه ست. حالا خدا دوستت داشته نذاشته نمازت بمونه ولی ریسک نکن! :))
    خواسته اینو بهت بگه.
    پاسخ:
    سلام
    هههه
    شیفته ی نگاه متفاوتتم یعنی... :)

    سلام مومن. جزاکم الله خیرا

    لذت نماز اول وقت و پذیرائی بعدش گوارای وجودتان....



    عاقبتتون به خیر به حق حضرت ابوتراب
    یا علی
    پاسخ:
    علیکم السلام

    ممنونم
  • پیـــچـ ـک
  • گردشمو لهجه دار تایپ کردم!خخخخخخ
    پاسخ:
    :)
  • خانم کوچیک
  • معرکه بود.
    دلبر و دلبری‌هاش،  نوش روحتون.
    .
    اینکه یه دلبری بکنه خاص خودت، نبات خالصه که تو دل حل میشه.
    پاسخ:
    خدا خدای همه هست
    ولی...
    اینو باید باور کرد
    خدا تو رو یه جور دیگه میخواد
    یه جوی خاص خود خود خودت...
    انگار فقط مال توئه... فقطط....

    راستشو بگم؟
    من از بچگیم همیشه این مدلی فکر میکردم
    نمیدونم عاملش چی بود باید کشف کنم، ولی یادم هست که تو اوج سختی ها
    حواسم به دلبری های خدا بود
    خوش بودم
    بعد گاهی به این فکر میکردم قصه چیه؟
    چرا همه خوبی ها مال منه؟
    یعنی خدا بقیه رو نمی‌بینه؟ :))

    مثال بیارم برات: درس نخونده بودم استرس داشتم، امتحان لغو می‌شد. بعد من هی میدیدم بقیه که درس خوندن چی؟:)
    مثلا: من به خدا میگفتم فلان موضوع رو سوال دارم، استاد دینی مون مسیر درسو میبرد سمت سوال من بعد خودش میگفت نمیدونم را اینجوری شد
    البته اصلا نمیشه تو مثال ها محدودش کرد
    تو بلاها هم بودها
    یه مشکل بزرگی مثلاپیش میومد
    بعد من میدیدم چقدررر خیر داشته برام
    اصلا عشق میکردم
    که انقدر خدا مراقبمه...
    برام برنامه داره و....

    گاهی هم بی معرفتی کردم ندیدم ها

    ولی خیلی جالب بود برام،همین یکی دو سال پیش
    تو یه هیئت بودیم
    منم بعد از کلی گشتن دنبال جای خالی، عد نشستم زیر یکی از پارچه های مشکی که نام یکی از اهل بیت امام حسین روش بود که برای من این نام پیام خاصی داره...
    همونجور که غرق لذت شده بودم و از دلبری خدا خوشحال، تو دلم به خودم گفتم چقدر آخه خجسته ای تو
    حالا این پارچه بود و تو هم نشستی دیگه
    میشد یکی دیگه بشینه.
    بعد دل دادم به سخنران
    فکر میکنی چی می‌گفت؟
    دقیقا بحثش همین بود
    جملاتی که اول نوشتم
    خدا فقط خدای توئه
    بی معرفتیه فکر کنی نه، خدا با همه خوبه، منم روش:)

    (بذار ببینم صوتش رو پیدا میکنم
    اینجوری کلام شهید میشه :))
  • آشنای بی نشان
  • چه قدر لذت بخش بود خوندن این پست
    زندگی و لحظه هاتون خدایی
    پاسخ:
    الحمدلله
    نوش روحتون

    ممنونم
    چقدر لطیف و دلچسب... گواراتون باشه ((:
    پاسخ:
    سلام بانوو
    احوال شما

    نوش روحتون
    ممنونم
    علیکم السلام خااانم
    الحمدلله خوبم
    حال و احوال شما؟ ((:
    پاسخ:
    الهی شکرر....

    برگشتنت رو تبریک میگم؛)
  • صحبتِ جانانه
  • به به سلام

    تبریک میگم تزویج شما رو بانو:)
    خوشحال شدم بابت این اتفاق شیرین


    و دیگر اینکه چقدر خوبه همه چی رو اینهمه زیبا بینی
    فرق بین افراد خوشبخت و ناراضی همین طرز نگاه شون هست


    ماهم شب عروسی رفتیم مسجد:))
    پاسخ:
    سلام عزیزم...

    ممنونم
    خوشحالی تون مستدام

    نظر لطف تونه
    :))
    موافقم... نگاه ما خیلی تعیین کننده است

    چه جاالب:)
    جدا برای نماز عروسی آدم باید یه فکری بکنه...
    سلام
    جالب بود. تشکر
    مخصوصا از دید وقایع نگاری .

    البته برنامه های مسجد باید در ظهر جمعه تعطیل باشد نه خود مساجد. مانند برگزاری نماز جماعت و دعای دسته جمعی و جلسه قرآن و اینها  که مردم از نماز جمعه غافل نشوند.

    ولی مسجد باید همیشه باز باشد تا افراد مختلف بتوانند نمازشان را بخوانند.
    خیلی وقتها بخاطر بسته شدن مساجد ، حتی اوقات دیگر و روزهای دیگر ، باعث می شود که بعضی ها نتوانند نمازشان را بخوانند.

    خدا توفیق بدهد ان شاءالله
    پاسخ:

    سلام
    خوش آمدید
    نظر لطفتونه...

    بله درسته...
    البته معمولا برای همیشه باز بودنش دلایلی دارن که من به عنوان کسی که همیشه معترض بودم به این موضوع، تا حدی قانع شدم...

    به شما هم
    عاقبت بخیر باشید

    آخییییی شما کی عروس شدی خانوم؟:)
    مبااااااااارک باشه عزیزم
    زندگی دونفره تون پر از عشق و صفا باشه ان شاالله
    پاسخ:
    سلاام دلای عزیزم
    خوبی خواهر؟

    دردوران غیبت کبرای شما؛)

    ممنونم رفیق
    سلامت باشی و موفق هر جا که هستی و در هر حالی
    ولی خب، دوباره نوشتنت خوشحالم می‌کنه.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">