و نراهُ قریبا

آمدنش را قریب می بینیم...

و نراهُ قریبا

آمدنش را قریب می بینیم...

و نراهُ قریبا

بسم رب الزهراء

سلام...

شاعر میگه:
من اگر برخیزم،تو اگر برخیزی،همه برمی خیزند
من اگر بنشینم تو اگر بنشینی،چه کسی برخیزد؟

**
اینجا سعی میکنم چیزی بنویسم که برای دیگران مفیده، از روزنوشت ها تا خاطرات و دغدغه ها... گاهی هم برای گفتگو و یا به نتیجه رسیدن، مطلبی رو منتشر میکنم.
اگر براتون مفیده بمونید و بخونید.
باعث افتخاره بنده است که محبان حضرت مهدی(عج) اینجا تردد می کنند.
*
همه ی نظرات برام ارزشمندند و دوست دارم با دقت بخونم و جواب بدم،اگر گاهی نشد یا با تاخیر بود، ببخشید.

بایگانی

تو فکر کردی کی هستی؟

يكشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۴، ۰۸:۴۹ ب.ظ

دوست ندارم که وبلاگم تبدیل بشه به یه دفترچه خاطرات شخصی..اما سبک من برای نوشتن همون چیزیه که به ذهنم میاد و من رو درگیر میکنه..
گاهی نوشتنِ شعره،گاهی کوتاه نویسیه،گاهی خیال پردازیه و حالا ترجیهم اینه: ساده و بلند نوشتنِ روزانه هام.

ببینید بزرگواران
همه ی ما با کم کاریهامون
مسئول سرشلوغی ها و پرکار بودن کسانی هستیم که دارن جور ما_من نوعی که تخصص اونها یا همت اونها رو ندارم_ رو میکشند..
فردای قیامت چطور میتونیم جوابشون رو بدیم؟
بنده بعضی وقتها شرمنده میشم از سوال پرسیدن..چرا؟
چون یک بنده ی خدا باید وقت بگذاره برای من و ذهنش رو سامان بده که بتونه مورد سوال من رو به زبان ساده ای برای منِ بی علم ارائه کنه..
من از خودم خجالت میکشم وقتی هزینه های دانشگاه برای منِ دانشجو رو می بینم و نگاهی که به خودم می اندازم میبینم دانش جو بودن در من متجلی نشده.

استاد راست میگن
کسی که تاریخ جامعه ی خودش رو نمی دونه، جریان شناسی تاریخش رو نمی شناسه، یک دانشجوی بی بصیرته..
و من خجالت می کشم از رهبرم که انقدر از دغدغه هاشون برای جامعه و علوم انسانی میگن..
منِ داشجو،باید انقدر اندوخته ی ذهنی داشته باشم که حتی اگر استاد من،شبهه ای رو مطرح کرد،اگر توانایی پاسخگویی به خودشون رو ندارم، حداقل بتونم دوستان و اطرافیانم رو روشن کنم...

یادمه عید امسال حس عجیبی داشتم..
حس می کردم سال سختی در پیش دارم..
سالی پر از مسئولیتهایی که جز من کسی حاضر به انجامش نیست و این یعنی افتادن در مسیری که راه گریزی ازش ندارم،اما...
تخصصم در حد اون مسئولیت نیست....

باید برای هم دعا کنیم..
خواهشا دعا کنید شهدایی که نگاهشون به ماست،
بخاطر حرف ولایت فقیه
از ما شکایتی نداشته باشند...

خواهشا دعا کنیم برای هم...



  • .. مَروه ..

نظرات  (۲)

سلام
"همه ی ما با کم کاریهامون
مسئول سرشلوغی ها و پرکار بودن کسانی هستیم که دارن جور ما_من نوعی که تخصص اونها یا همت اونها رو ندارم_ رو میکشند.."

این جمله تون خیلی به دل نشست... خدا به ما بیداری و همت عطا کنه...
همین که تهییج شدید که بیش از پیش فعالیت کنید در زمینه علم خیلی خوبه...
اگه رشته تون ادبیاته قدر بدونید... رشته ی فوق العاده ای هست... من خواهرم لیسانس ادبیات داره اما کتب ادبی من بیش از کتب خواهرمه... گاهی از من کتاب میگرفت...

ان شا الله خدا به شما توفیق عطا کنه

حال پدرتون چطوره؟  بهترن ان شا الله؟

پاسخ:
سلام علیکم...

ان شاء الله که خداوند به هممون کمک کنه...کمک های ویژه! یا همون توفیق
بله ادبیات رشته ی بسیار خوبیه و لازمه براش خیلی زحمت کشیده بشه تا به قول استاد بشه به ما گفت دانشجوی ادبیات...
البته رشته ی شیرین بنده ادبیات عرب هست..نه فارسی...

پدر قدرت تکلم دارن الحمدلله..به هوشن..اما همچنان امکانش نیست که از دستگاه ها جدا بشن...
ان شاء الله که به زودی بهبود کامل پیدا کنند.
  • صحبت جانانه
  • خیلی حرف حقی زدین ..
    پاسخ:
    راستش حرف حق خیلی ما رو زد! 

    (لبخند)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">