پرچم اول،دوکوهه
به حسینیه حاج همت نرسیدم
به آب حوضش هم حتی دست نزدم
گفتم اگه یه لحظه هم برم تو، کی بایسته اینجا به بچه ها بگه کدوم طرف برن که گم نشن....
الان دارم فکر میکنم کاش فقط یه لحظه وارد حسینیه میشدم و کنار اون ستون های قشنگ نفس میکشیدم....فقط نفس میکشیدم...
*
رفتیم کنار ساختمون های دوکوهه
ساختمونِ گردان انصارالرسول
دنبال ساختمون گردان عمار بودم چقدر دلم میخواست می موندیم همونجا
یا فرصتی بود و میرفتم تنهایی انقدر می چرخیدم تا پیدا شه....
*
راوی چقدر قشنگ و دلنشین روایت دوکوهه و گردان تخریبش رو گفت.
چه دلنشین گفت: شهدا اینجا توسل میگرفتن عبادت میکردن تو اون حسینیه که حاج همت دستور ساختش رو داد و بعد از شهادتش اسمش شد حسینیه حاج همت
از بچه های گردان تخریب که استراحتگاه شون چند کیلومتر با اینجا فاصله داره...از قبرهایی که پشت گردان کندن و نماز شب می خوندن....
از صبحگاه های پادگان دوکوهه که با شور و شعور این رزمنده ها آماده میشدند....
از نیمه شب های حسینیه که انقدر حضور رزمنده ها زیاد بوده گویا صلاة ظهره....
از صبحگاه شهید گلستانی براتون بگم
از نفس حق و گرمش
که هر صبح،مناجات صباح امیرالمومنین رو زمزمه میکرد و یک حسینیه، همصدای با او تکرار....
اللهم اجعل صباحنا، صباح الابرار
و لا تجعل صباحنا صباح الاشرار
اللهم اجعل صباحنا صباح المقبولین....
**
پادگان دوکوهه 18 اسفند 96
بیاد رزمنده هایی که اینجا،پشت خط، خودشون رو می ساختند و پالایش میکردند و خالص میشدند تا موقع عملیات،پر بکشند؛
پرچم اول: خود سازی