و نراهُ قریبا

آمدنش را قریب می بینیم...

و نراهُ قریبا

آمدنش را قریب می بینیم...

و نراهُ قریبا

بسم رب الزهراء

سلام...

شاعر میگه:
من اگر برخیزم،تو اگر برخیزی،همه برمی خیزند
من اگر بنشینم تو اگر بنشینی،چه کسی برخیزد؟

**
اینجا سعی میکنم چیزی بنویسم که برای دیگران مفیده، از روزنوشت ها تا خاطرات و دغدغه ها... گاهی هم برای گفتگو و یا به نتیجه رسیدن، مطلبی رو منتشر میکنم.
اگر براتون مفیده بمونید و بخونید.
باعث افتخاره بنده است که محبان حضرت مهدی(عج) اینجا تردد می کنند.
*
همه ی نظرات برام ارزشمندند و دوست دارم با دقت بخونم و جواب بدم،اگر گاهی نشد یا با تاخیر بود، ببخشید.

بایگانی

هر که با تو آشنا شد...

سه شنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۳۷ ق.ظ

هر که با تو 

آشنا شد 

با غیر تو

نا آشنا شد ...


-----

چندی پیش بنده این نوشته رو خوندم و با کلی سوال مواجه شدم که اگر مخاطب این نوشته «خدا» هست،(که هست)،پس غیر تو (غیر خدا) شامل چه افراد و چه چیزهایی میشه؟؟؟

مگه حقیقت همه ی مخلوقات خدا نیست؟ پس غیر خدا یعنی چی؟؟

نویسنده ی این نوشته در جواب بنده فرمودن:چیزی که آدم رو از خدا غافل می کنه.


و بعد سوال بعدی پیش اومد که وقتی متن و بطن همه چیز خدا هست، مگه وجود داره چیزی که آدمی با دیدنش نتونه به خدا نزدیکتر بشه..(و موجب غفلتش بشه)

اصلا معنای بی خبری که عرفا میگن چیه؟


---


کسی میتونه کمکم کنه به جواب برسم؟؟



  • .. مَروه ..

نظرات  (۷)

سلام بزرگوار
خیلی سوال خوبی مطرح کردین...
خدا خیرتون بده
گاهی وقتا آدم اونقدر که یک سوال حسابی سر ذوق میاد از شنیدن خیلی جوابها اینقدر کیفور نمیشه...
این نشونه اینه که شما اهل اندیشه هستید
خیلی دوست دارم در این مورد نظر خودم رو بگم... ولی باید فرصت کنم...
ان شا الله اگر امشب تا آخر وقت فرصتی پیدا کنم میام و نظرم رو عرض میکنم خدمتتون
پاسخ:
علیکم السلام و رحمه الله.

الحمدلله..

منتظر پاسخ شما هستم..
موطن غفلت در ذهن انسانه... نه در عالم واقع...
خدا بطن و متن و حتی ظاهر همه موجودات رو در برگرفته... درسته اما همون خدای لایتناهی ظاهر و باطن هر موجودی هست... اما آیا ذهن انسان قدرت ادراک لایتناهی رو داره؟
به همین خاطر امام باقر (ع) فرمودن خدایی که شما در ذهن خودتون تصور میکنید اون مخلوق شماست نه خدای شما...
چرا؟ چون ذهن با تصورات (قوه خیال) و مفاهیم (قوه وهم) نمیتونه بی نهایت رو درک کنه... تصور بی نهایت در ذهن محاله...
شما میتونید برای من بی نهایت رو تعریف کنید؟
قاعدتا میگید چیزی که ابتدا و انتهایی نداره و حد نداره و قف نداره... 
میبینید؟ همه جملات، جملات سلبی شد... یعنی فقط میتونید بگید بی نهایت چه چیزی نیست... در حالی که برای اینکه نسبت به چیزی درک شفاف پیدا کنیم باید بگیم چه چیزی هست... یعنی یک درک ایجابی میخوایم نه یک تعریف سلبی...
خب حالا چطور میشه خدای نا محدود رو در موجودات محدود یافت؟
شما ببین اگه به موجودات که نگاه میکنی حد میبینی (شکل و رنگ و وزن و ... همه حد هستن) این میشه غفلت... اما اگر در این موجودات محدود حقیقت بیحد رو میبینید و مشاهده میکنید این میشه حضور... اینکه صرفا با یک تعریف مفهومی و صرفا ذهنی میگید خدا متن و بطن همه موجودات هست این شما رو از غفلت خارج نمیکنه... چون اونچه شما مشاهده میکنید یک موجود محدود هست حال اینکه خدا محدود به حد نیست...
برای اینکه خدا رو در موجودات دید باید طاهر شد... طهارت از چی؟ طهارت از حد...
حد بینی موجب غفلت هست... و حد هم فقط در ذهن وجود داره وگرنه شما یک سنگ رو ببین... در نگاه اول محدود به نظر میرسه اما همین شان مادی سنگ رو بشکافید سنگ چی هست؟ از یه سری ذات ریز تشکیل شده... اون ذرات چطور؟ باز خودشون از ذرات ریزتر... همینطور که دنبال کنید میبینید به یک شی ثابت نمیرسید که بگیم این میشه مبنای شان مادی سنگ... در علوم تجربی خیلی که ریز شدن میگن: دیگه نمیشه اسم ذره روی اون مبنای تشکیل دهنده موجودات گذاشت بلکه بحث انرژی رو مطرح میکنن... و هنوز جا داره تا علوم تجربی به حق مطلب برسن... میبینید یک سنک تا وقتی ماهیتش براتون روشنه که بخواید با دید سطحی بهش بنگرید اما وقتی روش دقیق بشین میبینید اون حدی که براش قائل بودین فقط در ذهن شما اعتبار داشت...
خب طبیعی هست که ما وقتی نگاه به درخت  میکنیم چون حد بین هستیم فقط درخت میبینیم فقط برخی مثل حضرت موسی "انی انا الله" رو از درخت میشنون... مابقی که نمیشنون در غفلت هستن... یعنی نمیتونن بی نهایت رو اون طور که هست دریافت کنن بلکه فقط با یک تعریف سلبی و در ذهن میشناسنش...
به همین خاطر هست که در تعریف فلسفه میگن: فلسفه هدفش رسیدن به واقعیت اشیا هست از اون حیث که در خودش وجود داره نه از اون حیث که شما میبینید...
یعنی فیلسوف واقعی کسی هست که به اتحاد عالم و معلوم رسیده...
امیدوارم منظورم رو رسونده باشم 
پاسخ:
علیکم السلام...
اگه همین دو کلمه فلسفه رو بلد نبودم هیــچی از جواب شما رو نمی فهمیدم،نه تنها جواب شما،بلکه فهمیدن جواب خیـــلی از سوالات به مطالعه ی مبانی فلسفه نیازه.

طهارت از حد...
خیلی جالب بود..خیلی ممنون...

خدا خیرتون بده،ان شاء الله شهید بشید!

-----

بعدا نوشت:

پس هر قدر آدم بتونه از حد و محدود بودن اشیا و دیده هاش فاصله بگیره،غفلتش کمتر میشه...
در واقع اگه کسی نگاهش رو عمقی بکنه میتونه به اون نوع بینش که امام می فرماید «ما رایت شیئا الا رایت الله...» برسه؟

و سوالی که به نظرم پاسخ جا موند،معنای بی خبری عرفاست...بی خبری اونها همین خروج از حد و حدودهای مادیه یا معنای دیگری داره؟؟

  • علیرضا بیگدلی
  • 0_0
    پاسخ:
    سلام
    این علامت به چه معناست بزرگوار!؟!؟
  • ذره ی ناچیز
  • سلام علیکم...
    بله درست فرمودید
    بله مسیر به معنای واقعی
    و حرکت به معنای حقیقی...
    در این حالت در رکودی سخت قرار گرفتیم
    و اگه جدی و عمیق سراغ حرکت نریم
    همه کاهامون میشه شبیه دست و پا زدن یک انسان افتاده در باتلاق...
    که هرچه دست و پا بزنه، فروتر میره...

    مسیر رو که نمیشه ندونست
    در واقع مسیر رو فراموش میکنیم...
    پس مشکل از درک نیست.
    مشکل از غافل بودن و نسیان ماست !!!

    اگه اجازه میدین همین بحث رو تو قسمت فاسئلوا اهل الذکر بیان کنیم؟
    نکاتی ناب به همراه خواهد داشت
    و بنده اونجا ادامه پاسخ رو بنویسم

    اگه مایلید؟
    پاسخ:
    علیکم السلام

    اینکه دیگران هم بهره ببرن باعث افتخاره..
    پس مطلب رو از همون پست دنبال می کنم.
  • ریحانه رهبر
  • سلام

    عصرتون بخیر

    انشاءالله روز خوبی داشته باشید

    گام اول یا همون حرف اول وبلاگ ساعت بی ثانیه گذاشته شد

    از شما و تمام " سربند سرخ های یا حسین " دعوت میشه مارو همراهی کنید با یک یاعلی

    ممنونم از توجهتون
    پاسخ:
    و علیکم السلام...

    سلامت باشید..
    امام علی یاورتون باشه ان شاء الله.

    چشم...سر می زنم بهتون.

    چقدر نظرتون حس خوبی داره.
    خوش آمدید.
    سلام
    بله فرمایش شما در مورد غفلت درسته اما خروج از حد بینی کار ساده ای نیست...
    شما چطور میتونید در عالم ماده از حدود زمان خارج بشید؟
    مثلا در خواب زمان برای ما رقیق میشه چون برای رسوندن صبح به شب نیازی نیست 12 ساعت زمان صرف کنیم بلکه در یک لحظه خودمون رو در شب میبینیم... آیا در بیداری هم میتونیم زمان رو اینطور در بنوردیم؟ تازه در زمان و مکانی که در خواب میبینیم هم هنوز از حد خارج نشده بلکه اصطلاحا میگیم خواب برزخ بین حد و بیحدی هست...
    پس خروج از حد بینی صرفا با یگ آگاهی مفهومی در ذهن شکل نمیگیره... بلکه سعه وجودی میخواد شرح صدر میخواد...
    و اینجا بحث علم و عمل و طهارت و اخلاق مطرح میشه....
    اما در مورد بی خبری عرفا نمیدونم منظورتون از این کلمه بی خبری چیه؟
    برخی از اصطلاحات در فلسفه و عرفان ما وارد شده که اغلب از سمت غربیها و به تبع اونها از دانشگاهیان وارد شده که چندان علمی نیست مثلا ابن سینا شرحی در مورد مقام حضور انسانی داده.. غربیها درست متوجه این شرح نشدن اسمش رو گذاشتن انسان پرنده...
    حالا بی خبری رو اگر به معنی غفلت بگیریم چندان درست نیست... عارف حقیقی در حضور دائم هست غفلت در اون راه نداره... اما اگر به معنی فنا بگیریم خب بحث مبسوطی داره که مجالش اینجا نیست و البته بحثی هست که مقدمات زیادی هم میخواد
    اگر به معنی کتمان بگیریم هم باز درسته و این کتمان منافاتی با حضور عارف نداره... بلکه هر چه حضور عارف قویتر باشه کتمانش بیشتره...
    چون در نشئه طبیعت یا عالم ماده حکمت و بنای خدا بر برملا کردن اسرار برای کسانی که اهل سِرّ نشدن نیست و کسانی هم که اهل سر هستن نیازی به بیان زبانی کلامی ندارن.. بلکه جان به جان دریافت میکنن...
    بنا بر این هست که انسانها با علم و عمل و تهذیب نفس و با اختیار خودشون به سمت حقیقت برن و بهش برسن
    نمیدونم تونستم مطلب رو برسونم یا نه
    در این ایام برای ما هم دعا کنید
    پاسخ:
    علیکم السلام...

    منظور از بی خبری همونیه توی شعر ها هست، بی خبر از خویشم و...
    ممنونم از توضیحات کاملتون.
    عاقبت به خیر بشید ان شاء الله..ملتمس دعاییم.
    سلام بزرگوار
    متوجه منظورتون شدم حالا
    به این حدیث دقت کنید:
    من عرف نفسه فقد عرف ربه
    طبق این حدیث راه معرفت حق معرفت نفس ناطقه انسانی هست چون همونطور که حق لایتناهیست نفس انسان هم به وزان حق هست و لایتناهیست تا جایی که اعاظم حکمای ما معتقد هستن انسان عالَم کبیر هست و کل نظام هستی عالَم صغیر... و این یه تعبیر صرفا شاعرانه نیست بلکه عین واقعیت هست...
    اگر مطالعه ای در باب ماهیت امامت و انسانن کامل داشته باشید میبینید تمام عوالم وجود از عالم ماده و برزخ و ملکوت و جبروت و ... همه و همه تحت توجه نفس ناطقه انسان کامل بر ماهیت خود حیات دارن... اگر آنی امام زمان توجه خودش رو از خورشید برداره ... خورشید در همون آن نیست میشه طوری که گویا هرگز وجود نداشته...
    به همین خاطر میگیم امام عین الله هست امام یدالله هست امام رجل الله هست و ... کلا فعلیت حق متعال از کانال وجودی انسان کامل که الیوم امام زمان باشه شکل میگیره
    خب فعل حق متعال چیه؟
    کل عوالم وجود از فرش تا فوق عرش میشه فعل حق متعال...
    تمام اینها تحت توجه نفس ناطقه انسان کامل به ماهیت خود برقرار هستن... به همین خاطر یکی از اوصاف امام زمان حضرت قائم هست چون کل هستی قائم به توجه نفس ناطقه انسان کامل هست
    خب امام زمان حقیقتی دارن به نام نفس ناطقه و از کانال این حقیقت شدن قطب نظام هستی... این نفس ناطقه رو من و شما هم داریم... اگر اهل همت باشیم ما هم میشیم عالَم کبیر... یعنی با یک توجه اسرار کل کهکشانها برای ما عیان میشه... البته هیچ وقت به اندازه امام زمان سعه وجودی پیدا نمیکنیم اما راه بازه که هر چه را امام زمان دریافت میکنن از حق متعال ما هم از امام زمان دریافت کنیم... به اندازه سعه وجودی خودمون...
    نفس انسان یک همچین حقیقت لایتناهی ای هست اگر عارفی میگه ما هیچ از خودمون و عالَم خبر نداریم نباید این بی خبری رو به معنای غفلت بگیریم بلکه باید دید از چه جایگاهی داره این حرف رو میزنه... 
    مثلا ببینید همه انبیا از نگاه حد بین خارج شده بودن و حق رو مشاهده میکردن اما در قرآن داریم " تلک الرسل فضلنا بعض علی بعض" اگه درست تایپ کرده باشم.
    یعنی با وجود اینکه همه به حقیقت بی نهایت رسیده بودن باز نسبت به هم دارای مراتب بودن... درسته که حضرت موسی هم حق رو مشاهده میکرد اما دوست داشت به مشاهده محمدی برسه...
    عارف هم اگه میگه:
    چه خبرهاست خدایا که ندارم خبری
    کو مرا خضر رهی تا که نمایم سفری
    داره از یک جایگاه رفیعی این حرف رو میزنه... این حرف به معنی غفلت نیست
    امیدوارم این بحث مفید واقع شده باشه
    یا علی
    پاسخ:
    علیکم السلام
    منون بابت توضیحات.
    متوجه شدم ان شاء الله

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">