و نراهُ قریبا

آمدنش را قریب می بینیم...

و نراهُ قریبا

آمدنش را قریب می بینیم...

و نراهُ قریبا

بسم رب الزهراء

سلام...

شاعر میگه:
من اگر برخیزم،تو اگر برخیزی،همه برمی خیزند
من اگر بنشینم تو اگر بنشینی،چه کسی برخیزد؟

**
اینجا سعی میکنم چیزی بنویسم که برای دیگران مفیده، از روزنوشت ها تا خاطرات و دغدغه ها... گاهی هم برای گفتگو و یا به نتیجه رسیدن، مطلبی رو منتشر میکنم.
اگر براتون مفیده بمونید و بخونید.
باعث افتخاره بنده است که محبان حضرت مهدی(عج) اینجا تردد می کنند.
*
همه ی نظرات برام ارزشمندند و دوست دارم با دقت بخونم و جواب بدم،اگر گاهی نشد یا با تاخیر بود، ببخشید.

بایگانی

حقیقت تکامل در ازدواج

دوشنبه, ۳ خرداد ۱۴۰۰، ۰۱:۱۱ ب.ظ

نشاط باشیم --» نشاط ببخشیم

تاریخ نگارش این متن بنظرم قدیمی‌تره ولی اگه همینم درست باشه، میشه برای چندماه بعد عروسیم و درست ۲ سال بعد از تاهلم.

  • .. مَروه ..

نظرات  (۱۲)

  • اقای ‌ میم
  • تصورتون از ازدواج این بوده سریع بعد از ازدواج عیب هاتون برطرف میشه؟
    پاسخ:
    نه که سریع و نه ابنکه کامل برطرف بشه
    تصورم این بود تکامل یعنی حاهایی که من نقص دارم همسرم منو کمک کنه و بالعکس...
    مثلا تصورم این بود باهم مطالعه کنیم، مباحثه کنیم، همفکری کنیم و غیره. با اینجور کارها رشد کنیم.

  • اقای ‌ میم
  • اگه درست متوجه شده باشم یعنی تصور می‌کردید همسرتون پا به پای شما و شما پا به پای همسرتون برای رشد تلاش کنید ولی این اتفاق نیوفتاده به نظرم یه حالت شخصی داره یعنی ممکنه تو زندگی متاهلی یه نفر این اتفاق بیوفته و در زندگی فرد دیگری نه
    پاسخ:
    بنظر شما رشد یعنی چی؟
    تصور شما از تکامل در ازدواح چیه؟ اینکه زن و مرد با هم کامل میشن و به تعالی می‌رسن و ... یعنی چی؟ این رشد و تکامل چطوری محقق میشه؟

    نه اصلا شخصی نیست. مربوط به من و همسرم نیست. من دارم از یه تصور نادرست خیلی عمومی صحبت می‌کنم، با دوستان متاهل خیلی زیادی صحبت کردم با چنذتا مشاور حتی، ازشون شنیدم، از چندتا استاد حوزه و ...، پس حرفم صرفا یک تجربه شخصی خام نیست.

    حرفم نیاز به بسط بیشتر داره. اگر نظرات بیشتر بشه بویژه ازسمت متاهل ‌ها، خیلی کمک کننده است.
  • اقای ‌ میم
  • پس صبر میکنم بقیه هم نظر بدن
    پاسخ:
    سوالاتی که پرسیدم رو جواب بدین اگه ممکنه
  • امّــــ شـــهــــر‌آشـــــوبـــــــ
  • بشدت موافقم
    گاهی وقتا آدم یه فانتزی هایی از ازدواج داره که فقط مال کرسی درس و دانشگاهه!غافل ازینکه زندگی خیلی خشن تر و بی رحم تر از اونیه که بصورت تئوری به آدم رشد بده
    پاسخ:
    مرحبا بناصرنا...

    احسب الناس أن یترکوا إن یقولوا آمنا و لا یفتنون؟؟!!
    واقعا مردم فکر کردن همین که بگن ایمان آوردیم ولشون می‌کنیم و از امتحان خبری نیست؟! (عنکبوت ۲)

    همه زندگی‌مون همینه، تئوری یه عالمیه، دنیای عمل و رفتار و امتحان پس دادن، یه عالم دیگه است!
    الگوی خیاطی رو روی کاغذ می‌بینی ساده است، اما وقتی شروع می‌کنی به دوختن، وقتی پارچه لیز بخوره، نخ پاره بشه، ماسوره کج بشه و فلان، اونوقت معلوم میشه یه لباس خوب، چقدر زحمت داره!

  • اقای ‌ میم
  • رشد یعنی یه هدف و معنایی در زندگی برای خودمون داشته باشیم و آروم آروم به سمتش حرکت کنیم
    تکامل در ازدواج یعنی همسری انتخاب کنیم که همفکر ما باشه برای رسیدن به اون هدف ومعنا نه اینکه حالا عینا اهداف و معنامون یکی باشه ولی هم راستا باشه ما خودمون شرق نباشیم همسرمون غرب
    پاسخ:
    احسنت...
    یعنی بک همسویی و همفکری نسبی و کلی... که شاید فکر اکثر آدم‌ها همین باشه

    بذارید اینطوری مثال بزنم، من با اینکه مطالعه خیلی زیادی داشتم قبل ازدواج، اما حالا می بینم خود تفاوت های جنسیتی، تفاوت های فردی و روحیاتی، تفاوتهای فرهنگی، انقدررررر ریزه کاری داره که راه رسیدن به هدف برای من و همسرم ممکنه خیلی متفاوت باشه.
    ببینید ممکنه دو نفر، دوتا آدم مومن، مذهبی، انسان، خوب باشن، اما واقعا پر از تفاوت باشن!
    و همین تفاوت های بسیار ریز که اصلا به چشم نمیاد، کلی مهم میشه تو زندگی!
    به نفر عاشق سفر و گشت و گذاره،یه نفر عاشق خلوت و سکوت و جاهای کم جمعیت، یک نفر آرامشش در گرو اینه که با برنامه ریزی پیش بره یک نفر از اونهاست که در لحظه بهترین تصمیمها رو میگیره و سریع عمل میکنه، یک نفر کنده یک نفر سریعه و ... ! و این شتفاوت‌ها هم قطعا بین تمام زوح‌های عالم هست، چون هیچ دو آدمی شبیه هم نیستن، حتی دوتا آدم دوقلو...
    هردوی این آدم‌ها ممکنه کاملا مومن بااخلاق سالم و همه چی تموم باشن اصلا! ولی تفاوتشون زیاده‌. برای اینکه بهم آرامش بدن، خب باید از میل خودشون بگذرن... عجیبه که ما بخوایم همسرمون ما رو کامل کنه... همسر کسیه که تو در برابرش مسئولیت داری!
    بله مسئولیت امتیازاتی هم داره، اما تو وقتی به امتیازات و حقوق و مزایا میرسی که وظیفتو انجام بدی اول!
    اونی بیشتر سود می‌بره که بیشتر کار کنه.... اما ماها فکر می‌کنیم همسر قراره به ما آرامش بده،همسر ما رو تامین کنه،همسر مهر بورزه و ... منم در قبالش همین کارها رو براش بکنم...
    میتونم خوب حرفم رو روشن کنم؟
    ببنید اشتباه نشه
    من نمیگم ترسناکه یا بده ازدواج
    و خودم هم ذره ای از زندگیم، همسرم، سنی که توش ازدواج کردم ناراضی نیستم و همه بد و خوبش رو دوست دارم و بازم به عقب برگردم انتخاب میکنم
    فقط حرفم اینه که اصلا قرار نیست همسر ما به میل ما باشه، مثل ما قدم برداره، مثل ما فکر کنه، مثل ما زندگی کنه و ...
    و همه اینها فرع بر زندگیه، اگه کسی از اون اول ازدواجش، بدونه که خییییلی چیزها فرعیاته، الکی اعصابش رو سر چیزای بیخود خورد نمی‌کنه، توقع‌های الکی برای خودش ایجاد نمی‌کنه...
    چقدر آدمها بودن که وقتی این مغایرت واقعیت با فکرشون رو دیدن، فکر کردن مشکل از همسر خودشونه، مشکل از انتخاب شونه، سرخورده شدن، مایوس شدن
    درحالی که انگار قرار بوده با ازدواج، با تمام وجودت حس کنی که در این عالم، هر چقدر هم دور و برت شلوغ باشه، باز تو هستی و خدا و اعمالت! همین!
    هیچکس نمی‌تونه بهت کمک کنه، هیچکس مانع ضرر نیست هیچکس نافع سودی نیست!
    و بنطرم همین، بزرگترین پیامد ازدواجه... بهترین نعمت فهم و درکی، که خیلی ها ممکنه بعد سالها زندگی هم بهش نرسن و درگیر همون فرعیاته باشن و عمرشون بگذره همینجوری...!
    سلام علیکم
    میدونید چرا مقایسه قبل ازدواج با بعدش، مقایسه ذهنیت و واقعیت هست؟
    یا به اصطلاح علمی تر مقایسه ذهن و عین هست؟
    طوری که شما میفرمایید قبل ازدواج با این که خیلی اهل فانتزی پروری نبودم اما وقتی ازدواج کردم دیدم خیلی با تصوراتم فرق داشت...

    در حالی که هم قبل از ازدواج تکامل و تعالی رو دوست داشتید و هم بعد ازدواج دوست دارید...
    هدفتون تغییری نکرده...
    تئوری هاتون هم تغییری نکرده...

    یک مسئله مهم اتفاق افتاده...
    یادتونه چند سال پیش خیلی کلمه "به وقتش" رو تکرار میکردم و میگفتم نفس انسان که قیام کنه انسان چیزهای جدیدی میبینه که در محاسبات ذهنش اون ها رو لحاظ نمیکرد؟

    واقعیت اینه که اینها همه زیر سر شاکله انسانهاست...
    شالکه یه مبحث علمی ویژه ای داره در معرفت نفس... علمای مختلفی بهش پرداختن... قرآن هم می فرمایند: قل کل یعمل علی شاکلته

    واقعیت اینه که شاکله انسان یه مقوله بسیار عجیبی هست...
    از خیلی چیزها متاثر هست... حتی از نسلهای قبلی شما...
    لذا اگر یک نقصی در شخصیت ما باشه و ما اصلاحش بکنیم به این معناست که یک کجی که از چند نسل قبل همینطور نسل به نسل به ما رسیده بود... ما متوقفش کردیم... و این خیلی خیرات داره... حتی برای نسل هایی که از دنیا رفتن... و دعای خیر امواتمون رو هم حتی برای ما داره...

    چون شاکله انسانها یک مسئله خیلی عقبه داری هست لذا طبیعی هست که ما از خیلی ویژگی ها و اقتضائات پنهانی این شاکله بی اطلاع باشیم...
    و ازدواج یکی از اون بزنگاههایی هست که حق متعال اراده کرده چیزهایی رو در نفس زوجین قیام بده...

    چون ما به شاکله مون علم نداریم فکر میکنیم که کمال ما و تعالی ما با همسری هست که مثلا اهل عشق ورزی در حد انتظارات ما باشه... یا اهل مباحثات علمی باشه... و...

    اما ما یک شاکله ای داریم که طبق قرآن کل اعمال ما بر اساس این شاکله هست... این شاکله یک مجموعه ای از ویژگی ها هست که توسط خودمون و محیط و پدر و مادر و نظفه و غذا و حتی نسل های قبل در وجود ما حاکم شده... و این شاکله راههایی اختصاصی برای تعالی داره... راه هایی اختصاصی برای رشد و تقرب داره...
    در همون آیه میفرمایند رب شما به هر کس هدایت شده تر باشه آگاه تره...
    خود این نشون میده بین شاکله انسان و هدایت انسان ربطهایی وجود داره...
    و وقتی میفرمایند رب شما آگاهتره یعنی شما تا به ولایت نرسی و شانی از ربوبیت رو دارا نشی آگاهی کامل نداری...
    و این میشه همون که شما میفرمائید با اینکه قبل ازدواج اهل فانتزی نبودم اما بعد ازدواج دیدم خیلی فضا فرق داره...

    اما راه تعالی ما فقط همین چیزی که الان توش قرار گرفتیم نیست... حق متعال میتونن تقدیرات بهتری رو برامون رقم بزنن...
    و اون تابع اخلاص ما هست...

    خلاصه بگم علت این تفاوت ذهنیت قبل ازدواج با بعدش به آگاه نبودن ما به شاکله مون برمیگرده... و چون هدایت هر انسانی ارتباط مستقیم به شاکله اش داره... حق متعال مناسباتی رو براش رقم میزنه که لایه های پنهان اون شاکله براش روشن تر بشه...
    و هر شاکله ای راه تکاملش با دیگری فرق داره...
    یکی به هر دری میزنه دارایی مادی اش از یه حدی بیشتر نمیشه... یکی با کمترین زحمت بیشترین وسعت مادی رو پیدا میکنه... و تفاوتهایی از این دست...
    یا یکی همسرش بسیار همراه هست... اتفاقا همه اون چیزهایی که شما به عنوان فانتزی میدونید ممکنه برای یه عده واقعیت پیدا کنه اما گره های زندگیشون جاهای دیگری باشه...
    اینها هم به شاکله شون برمیگرده...

    واقعیت انکار ناپذیر اینه که حق متعال اراده کرده ما رو به بالاترین حد خودمون برسونه... اما هر کدوم ما بر اساس شاکله مون راه های متفاوتی در پیش داریم...
    پاسخ:
    سلام علیکم

    شما خیلی علمی تر و دقیقتر حرفی که می‌خواستم بگم رو فرمودین: « هدف من تغییری نکرده، تئوری ها هم تغییر نکرده، فقط این ازدواج به عنوان یه مرحله جدید که انقلاب بزرگی در خیلی زمینه ها ایجاد می‌کنه باعث شده خیلی از ابعاد پنهان روحی و شخصیتی من بیرون بریزه...
    با اینکه قبل از ازدواج هم در جستجوی درون خودم بودم و با همین دید وارد زندگی شدم، اما می‌بینم عالم ذهن با واقع خیلی فرق داره.
    تفاوت مطالعه درباره آتش و لمس آتشه!
    لذا همیشه یه تئوری هایی توی ذهن آدم هست، یه آموزش هایی هست، اما در مقام عمل که وارد میشی می‌بینی کلی راه داری تا بتونی تئوریهات رو عملی کنی و این یک اصله، برای همه هست
    حالا اونی که به خودش آگاه تره، و در مسیر خودسازی و تعالی جلوتره، بعد ورود به این مرحله زندگیش،کمتر تعجب می‌کنه از تفاوت ذهنیت و عینیت...

    اما حرف دیگر من اینه که ازدواج اون چیز خاصی که فکر می‌کنیم نیست، طنابی نیست که ما رو از چاه بیرون بیاره، بلکه فقط باعث میشه علم پیدا کنیم به تپه چاله‌های وجودمون و شروع کنیم به رفع اونها
    اصلا حقیقت همه مراحل زندگی همینه دیگه، حالا به قول شما هر کس بر اساس شاکله وجودی خودش با امتحاناتی روبرو میشه، ازدواج هم یکی از اون امتحان‌هاست، روحیات خودمون روحیات همسرمون شرایط ازدواجمون سنی که توش ازدواج میکنیم یا نمیکنیم و همه و همه اینها خودش، فی نفسه، بستر صعوده ،همونطور که میتونه بستر سقوط باشه.


  • پیـــچـ ـک
  • هههه
    جوجه مزدوج...هههه
    حالا فعلا مونده تا عمق تنهایی توی این مسیر رو دریابی. تازه صداتم در بیاد به رابطه ت با شوهرت شک میکنن! داغان بازاریه این مقوله ازدواج.😀😀

    همیشه تنهاییم. همیشه فقط خودمونیم. اون چیزی هم که ماها قبل از ازدواج در مورد ازدواج قفکر میکنیم بیشتر تو وادی دوستی میشه پیدا کرد که خب توی ازدواج به خاطر عمق رابطه و این که بد و خوب دو نفر خیلی بیشتر برملا میشه دوستی به اون حد پررنگ نمیشه. یعنی قرار نیست کفته دوستی سنگینتر از کفه زن و شوهری باشه. چون اون وقت رابطه راضی کننده نمیشه.

    برای رفع اون تنهایی برو دنبال دوست. کمتر از ده سال بعد از ازدواجت متوجه لزوم یه دوستی قدیمی میشی!
    پاسخ:
    :))

    دقیقا! صدات دربیاد فکر میکنن با همسر خودت مشکلی داری! درحالی که ماهیت زندگی همینه. اتفاق خاصی نیفتاده، فقط یه سری فانتزی و نگاه غیر واقعی، از بین رفته و پودر شده حتی!

    دقیقا... همیشه فقط خودمونیم، با همه هستیم و با هیچکس نیستیم! چون هیچ احدی حتی همسر که انقدرررر میتونی باهاش نزدیک باشی و سالهای زیادی از عمرت و زندگیت رو باهاش شریکی و اولین فرد زندگیت محسوب میشه و نسلت از اون ادامه پیدا میکنه، حتی اون هم خیلی وقتا نمیتونه نیازهای تو رو رفع کنه، چرا؟ چون اصلا هیچ آدمی نمی‌تونه!
    مهمترین چیزی که بعد ازدواج می‌فهمیم اینه که هر کسی تو زندگی ما یک نقشه فقط... همه چیز نیست! همه کس نیست! همه کس فقط خداست.... اونی که به تمام تلخ و شیرینی ها رنگ میده فقط رابطه با خداست. یعنی خودت رو در یه دنیای شلوغ، یکی یه دونه خدا ببینی و تمام اتفتقات ریز و درشت رو ابزاری برای نزدیک شدن یا دور شدن از او

    دقیقا درسته، همسر دوست نیست، پدر نیست مادر نیست برادر و خواهر و مشاور و حلال مشکلات و هبچکس دیگه نیست! همسر همسره، وظایفی در قبال تو داره و تو هم وظایفی در قبال اون. اگه همسرای خوبی باشین خیلی بهم آرامش میدین خیلی مایه دلگرمی و قوت قلب هم میشین... خیلی به هم سود می‌رسونین.
    ولی اصلش اینه که زندگی با مسئولیت پذیری شکل می‌گیره نه اینکه من نگاهم این باشه خود شخص همسره که باعث رشد و تکامل من میشه. (همون مثال ته چاه و طناب)
    درحالی که ما حضرت آسیه رو داریم، از بهترین زنان عالم که خدا تو قرآنش ازش مثال آورده. از اونور همسر امام حسن رو داریم.
    پس همسر عامل تعیین کننده نیست. همونطور که پدر مادر نبود. همسرت کشی مثل فرعون باشه راه رشد تو بازه همسرت کسی مثل امام حسن باشه هم ممکنه تو ملعون باشی و بدبخت بیچاره ی عالمین.
  • پیـــچـ ـک
  • خدا که درست...
    اول همه کس ها خداست. ولی ما توی دنیای مادی زندگی میکنیم. نمیشه بدون وسیله ها(اینجا انسان ها، دوست ها) راحت از احساس تنهایی دور بود. هر دوستی هم در زمینه خاص و محدودی میتونه کمک باشه.
    پاسخ:
    نمیدونم چرا درباره دوست یادم رفت بنویسم!

    درست میگی، من خودم الان به دوست همسن و سال خیلی بیشتر احساس نیاز می‌کنم
    متاسفانه بخاطر کرونا رفت و آمدهاذخیلی کم شده، حیف... من خیلی منتظر بودم دوستام بیان خونمون ولی الان داره یه سال میشه و هیچی به هیچی:(

    دوست همسن و سال، همین که باشه خوبه، حتی اگه مثل من اهل این نباشی بشینی کلی چیز تعریف کنی و حرف بزنی و فلان.
    حالا فعلا سعی کردم ارتباط تلفنیم با دوست هام رو بیشتر کنم و روابطم با دوستانی که بنظرم ارتباط باهاشون مفیده رو بیشتر کنم قبلا اصلا فکرش رو نمی‌کردم دوست انقدر مهم باشه تو زندگی!
  • اقای ‌ میم
  • اگه درست متوجه شده باشم میخواید بگید که ازدواج اون ایده آلی که خیلی ها فکر میکنند نیست و بعد از ازدواج هم باز خودمون هستیم و خودمون
    یه سوالی برام پیش میاد
    اگه قراره بعد ازدواج هم باز تنها باشیم چرا باید ازدواج کنیم؟
    سختی بکشیم خصوصا برای مرد که مسئولیت خرج و مخارج زندگی هم برعهدشه که تهش دوباره احساس تنهایی کنی خب مجرد هم باشی که تنهایی تازه مسئولیتی هم نداری
    پاسخ:
    احسنت، این سوالی که پرسیدین ممکنه تو ذهن خیلی‌ها باشه ولی نپرسن.

    ببینید: هیچ چیز توی این دنیا «مطلق» نیست. و در هیچ عالم دیگری... یه مطلق خوبی داریم که اونم خداست.
    غیر خدا همه چیز، نسبیتی از خوبی و بدی، سود و زیان هست.
    پس این نیست که بگیم: ازدواج یا ایده‌آله، یا اگه ایدهآل نیست پس اصلا ولش کن!
    ذات همه آدمها در پی کمالِ خوبی‌هاست، کمال زیبایی، کمال آرامش، کمال ثروت، کمال محبوبیت و و و ... اما اون کمال رو ما کجا دنبالش می‌گردیم؟؟
    یکی فکر می‌کنه وارد دانشگاه بشه خیلی چیزا تو زندگیش عوض میشه، همتش رو میذاره برای ورود به یه دانشگاه خوب، قبول هم میشه، اما بعد که وارد میشه می‌بینه اون چیزی که فکر می‌کرده نبوده. مشکل از دانشگاهه؟
    نه لزوما! مشکل اینه که زیادی بزرگش کرده بوده، کمال خودش رو توی این دیده بود، کوچیک بود هدفش، خیلی کوچیک، حالا که فهمید این هدف اصلیش نبوده، سرخورده شد...
    مشکل فکر ماست که دنبال مطلق و ایده‌آل می‌گردیم.
    علت سرخورده شدن اینه.
    ازدواج خوب مزایای فوق العاده زیادی داره، به نقل از حدیث پیامبر(ص) : بعد از ایمان به خدا هیچ نعمتی بالاتر از همسر سازگار نیست.
    و حتی همین که احساس تنهایی می‌کنی نه به این معنا که تنها میشی لزوما، به این معنا که می‌فهمی و درک می‌کنی که حتی از همسری که عمرت رو، زندگیت رو، نسلت رو، آینده ات رو باهاش شریکی، نمی‌تونی توقع آنچنانی داشته باشی، این فهم بلندیه... خیلی مهمه... خیلی کمک کننده است
    بعد اینکه اینو بفهمی به آرامش خیلی بیشتری می‌رسی و حتی روابطت با همسرت خیلی بهتر میشه‌. خب چرا اینو زودتر نفهمی؟!

    مثال می‌زنم: فردی که همسر رو همه چیز می‌دونه و دیدگاهش اینه که من ازدواج کردم تا از تنهایی دربیام، اگه یه فرصتی پیش بیاد که ناچارا از همسرش دور بشه، یه اتفاق غیرقابل پیش بینی، احتمالا کلی از همسرش می‌رنجه یا حداقل توقع داره که اون شرایط رو عوض کنه.  از اون طرف مردی که زن ایده‌آل میخواسته یا زندگی ایده‌آل میخواسته با کوچترین تضادی، به هم می‌ریزه و فکر می‌کنن مشکل از خودشونه و احتمالا زوج مناسبی برای هم نیستن، درحالی که مشکل،تو دیدگاه صفر و صدی و کمال گرایانه است.

    اما زوجی که فرای رابطه بین خودشون، ارتباطشون با خدا رو می‌بینن، در چنین شرایطی اینطور فکر می‌کنن: ببین این قضیه یهویی پیش اومده، فعلا هم که نمی‌تونیم تغییرش بدیم، پس حتما امتحان خداست، بپذیریمش. زن در اینجا میگه باشه پس من تو این مدت دوری با فعالیت‌های دیگه‌ام به خودم نشاط میدم مرد هم سعی می‌کنه همسرش رو با زبون ریختن با خودش همراه کنه و دلش رو بدست بیاره. بعدم تموم میشه میره.
    *
    رفتم بخش بالاتر پاسخم رو تغییر بدم، یاد این جمله استاد صفایی حائری افتادم: دل آدمی بزرگتر از این دنیاست‌...


    سلام
    ممنون از وبلاگ خوبتون
    پاسخ:
    علیکم السلام
    سلام
    به نظرم جای طرح یه نکته توی این مطلب وجود داره...
    با وجود اینکه مجرد معنای تنهایی رو به صورت ذهنی درک میکنه و متاهل معنای تنهایی رو به معنای عینی و فطری اش درک میکنه...
    اما...
    آیا کسی که درک میکنه تنهاست ترک تعلقات براش راحت تر میشه یا سخت تر؟

    یه تصویر بدم:
    شهدایی که متاهل بودن ترک تعلقات براشون سخت تر بوده یا شهدایی که مجرد بودن؟

    به نظر من برای متاهل ها ترک تعلقات سخت تره...
    چرا؟
    اون مگه به درک حقیقی تنهایی نزدیک تر نشده؟
    شده...
    اما...

    این جای تامل داره...
    به عنوان متاهلی که در آستانه سه باره پدر شدن هستم عرض میکنم که خبرهایی هست در زندگی متاهلی...
    هر چی هم قدمت این تاهل بیشتر بشه خبرها بیشتر خواهد شد...
    اون خبرها گاها موجب تعلقات و وابستگی هایی میشه که بعد گذشتن از این تعلقات ان شاالله عروج هایی در پی خواهد داشت...

    یعنی در درون شما یک دوست داشتنی هایی هست که خدا به مرور شما رو به اون دوست داشتنی ها خواهد رسوند... بعدش میبینی باید بگذری...

    همین ارتباط با همسر اگر از ابتدا در بهترین حالتش بود... گذشتن ازش اونقدری سخت نبود...
    اما وقتی با زحمت و بعد از سالها بهش برسید... اونوقت گذشتن ازش یک حال دیگری داره...

    خلاصه ازدواج جمع اضداد هست...
    و خلیفة الله هم جامع اضداد
    پاسخ:
    سلام
    ممنونم از توضیحاتتون‌ و زمانی که گذاشتید.
    این به ذهنم می‌رسه که:
    بنظرم لازمه درمورد هدف از ازدواجمون فکر کنیم تا با آرامش مراحل زندگیمون رو طی کنیم.
    اگر نگاهمون این شد که هدف از همه اتفاقات و تغییرات زندگی، رشده، وقتی با این تنهایی انسان ساز و این شرایط جدید مواجه میشیم، مایوس نمیشیم، چون دقیقا همونیه که انتظارش رو داشتیم
    و به جای درجا زدن و غصه خوردن شروع می‌کنیم بهره وری از این فرصت فوق العاده

    ازدواج همون چوبه است، که می‌گفتین عیوب پنهان ته نشین شده درونم رو میاره بالا. البته نه اینکه همسر این کار رو بکنه لزوما. بلکه انواع و اقسام شرایط و موقعیت‌های جدیدی که توش قرار می‌گیریم این لطف رو می‌کنه و ما می‌تونیم یه پاکسازی خیلی اشاسی بشیم...

    👌
    اصلا خلیفه الله شدن، با جمع اضداد شدن ممکنه.
    سخته، مثل ورزشکاری که میره باشگاه، کلی تمرین می‌کنه سختی می‌کشه خسته میشه، شب و روزدست ازتلاش برنمیداره، تا وقتی به اون قهرمانیه برسه. کجای دنیا آسونه؟!
    کم لطفیه که بگیم من اصلا نمیخوام ورزشکار باشم! به هر حال امتحان اقتضای دنیاست. یا باید ازش فرار کنیم تا برامون خیلی سخت‌تر بشه، یا محکم خودمون رو به میدون بفرستیم.

    اینکه نوشتید همین ارتباط با همسر اگه از اولش در بهترین حالتش بود.... خیلی زیاد حرفتون رو قبول دارم
    وقتی خودت برای زندگیت زحمت می‌کشی، برای تعادل بین تفاوت‌ها، شناخت همسرت، سازگار کردن خودت با نقش جدیدت و و و ، اونوقته که تازه اون محبته بیستر میشه و انگار هر چی جلوتر میری بزرگتر میشی، محبت پیدا می‌کنی چون خودت داری می‌سازیش.
    مثل محبتی که یه خیاط به لباس دوخته شده اش داره یه نقاش به تابلوش و کلا یه هنرمند به هنری که خلق کرده.
    اون هنر میشه جزیی ازوجودت، میشه اثر تو، میشه نتیجه و ثمره فکر و روح و جان و عمر تو...
    اونموقع بحث خیلی فرق داره با وقتی که فقط یه امضا و شناسنامه شما رو به هم وصل کرده باشه...

    من همیشه میگم وقتی مقامات بالای معنوی، همراه با امتحانات سخته، و خدا گفته با ازدواج نیمی از دینتون کامل میشه، دیگه باید بدونید که پوستتون کنده ست :دی

    پاسخ:
    😄😄
    خیلی درسته حرفت👌
    *
    خوش اومدین به اینجا،فکر کنم اولین باره

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">