از اون رزقهای تو دل حوادث! ( پیوست متن قبلیم)
امشب پای درس اخلاق امام باقر(ع) یه روزی خیلی خوبی نصیبم شد که بخاطر اتفاقات اخیر کاملا به جانم نشست.
دلم نیومد تنهایی استفاده کنم. چون اصولا هربار که من یه خیر رو به دیگران هم گفتم، بیشتر برام موندگار شده تا وقتهایی که تنهاخوری کردم.
بذارین اول بگم چی شد که این حدیث اتفاقی (بخونید رزق لایحسب الهی) انقدر به دلم نشست.
چند روز قبل از اینکه اون مهمونهامون بیان، من یه سری احتمالات منفی درنظر گرفتم و ذهنم پیشبینیهایی واقعی درمورد وقایعی که محتمل بود رخ بده انجام داد.
اتفاقاتی که برای من میتونست خیلی تلخ باشه، یه سری حرفها، یه سری پیشامدها و ...خلاصه میخوام بگم خودم رو آماده انواع سختیها کردم.
بعد دیدم برای اینکه بتونم از هم نپاشم نیازمند توسل و یه نیت بزرگ هستم.
نیت کردم تو این مدت نامعلوم یه هفته ده روزه، مهمونهام رو به چشم زائر امام رضا ببینم و ادای آدمهای صبور و بیخیال رو دربیارم که طبق وعده امام علی، واقعا هم صبور و بیخیال بشم
.
خلاصه اینکه همه چیز شکرخدا خوب بود. آماده بودم، برای همین هم کلا ناراحت نشدم و خیلی ریلکس از کنار وقایع رد شدم، (واقعا اثر نیتم و لطف صاحب نیتم بود من تلاش خاصی نکردم برای این نرنجیدنها) تا اینکه روز آخر شد،
شیطون لعنتِ خدایی، به زحمتهایی که کشیده بودم طمع کرد و طی یه اتفاقی که درست با خط قرمز من بازی شده بود؛ یه رفتار غلط از من سر زد و بعد خودم خیلی پشیمون شدم.
حسابی رنجیده بودم از یه سری قضاوت اشتباه، حرف اشتباه و ظلمی که در حقم شده بود.
همسرم اومده بود منبر برام. احساساتی بودم و خوب نمیفهمیدم چی میگه ولی لب کلامش این بود که: تو حق داری برنجی. حقته بری واکنش نشون بدی ولی ما اگه بنا داریم شیعه اهل بیت باشیم، اهل بیت اینجور وقتها خیلی بزرگوارانه عبور میکردن. ازم خواست یا بخاطر خودش یا اگه میتونم بخاطر خدا اون شب هم چیزی نگم تا مهمونی با خیر و خوشی تموم بشه. تا بعدا...
هی توی ذهنم دنبال سند و روایت بودم که به خودم ثابت کنم سکوتم درسته ولی اطلاعاتم کم بود. خیلی خشمگین بودم ولی بخاطر اینکه همسرم ازم خواسته بود و بخاطر جایگاهش گفتم چشم.
حالا الان خیلی خوشحالم که به حرفش احترام گذاشتم. هم بخاطر اینکه خود این کار فی نفسه خوب بود، هم الان که هیجان منفی اونموقع رو ندارم وقتی نگاه عاقلانه میکنم میبینم واقعا ارزش من بیشتر از این بود که بخوام برم دهن به دهن بشم. حداقل اونموقع با اونهمه هیجان واقعا وقتش نبود...
ولی همچنان از ظلمی که در حقم شده رنجیده بودم و دنبال حدیث و روایت میگشتم که بفهمم توی این موقعیتها باید چیکار کنم.
تا اینکه امشب نمیدونم از کجا رسیدم به این حدیث امام باقر عزیز (ع) :
تو را به پنج چیز سفارش می کنم :
_ اگر مورد ستم واقع شدی ستم مکن ،
_ اگر به تو خیانت کردند خیانت مکن ،
_اگر تکذیبت کردند خشمگین مشو ،
_
اگر مدحت کنند شاد مشو ،
_ و اگر نکوهشت کنند ، بیتابی مکن .
بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 75، ص (16
این بخش اگر تکذیبت کردند خشمگین مشو و اگر نکوهشت کردند بیتابی نکن دیگه خیلی خوب جواب من رو داد.
وقتی شرح حدیث رو خوندم بیشتر برام جا افتاد که اصلا یه وقتهایی لازم نیست به خودمون بگیریم.
ملاک شادی و غم، ملاک خشم و گذشت، فقط رضایت خداست.
وقتی میدونی کارت درسته، بر مبنای عقل و شرعه، حالا بیان بهت تذکر بیجا بدن، بیان سرزنشت کنن، هر چی بگن، دیگه نباید برنجی.
حتی تشویقت هم بکنن، تو خودت پیش خودت میدونی عیار کارت چقدره، پس دچار جوگیریهای الکی نمیشی با دوتا تعریف.
دلت باید گرم باشه به جای دیگه...
#
اون شب من بعد اینکه همسر حرفشو زد و رفت، نمیدونستم چطوری خودمو آروم کنم، به حضرت زهرا(س) گفتم کمکم کنه. بعدم شروع کردم زیر لب ذکر گفتن. اصلا فکر نمیکردم انقدر موثر باشه ولی واقعا تونستم کظم غیظ کنم شکرخدا.
واقعا گاهی وقتها ما زیادی روی خودمون حساب باز میکنیم هی میگیم نه من نمیخوام ضعف نشون بدم. غرور زیادی باعث میشه حتی توسل هم نکنیم، بگیم خودم از پسش برمیام.
ولی واقعا رحمت بر اون کسی که در کنار تمام اطلاعاتی که داره و قدرتی که در خودش حس میکنه ، عجزشو در برابر خدا ببینه و توسل کنه تا پیروز بشه. ( راهرو گر صد هنر دارد، توکل بایدَش)
#
از همین تریبون میخوام تشکر کنم از خدا، بابت برخی رفتارهای ناپسند اطرافیان و نزدیکانم.
که باعث میشه کلی درس یاد بگیرم و مدیریت خشمها، حرصها و هیجاناتم رو یاد بگیرم.
و از همسر، که رسالت طلبهبودنش رو در هر جایگاه و موقعیتی برای هر کسی، انجام میده 😁✌️
#
پی نوشت: یه تبصره خیلی مهم هم میخوام به این متن اضافه کنم برای اون دسته از عزیزانی که امتحان زندگیشون در اخلاق همسرشونه...
رفقا!
هیچ خوبی و هیچ خیری بی زحمت به دست نمیاد! اگرم بی زحمت بدست اومده ( مثل نعمت سلامتی که اکثر آدمها دارن) ، یه شکر نعمت داره که واقعا کار راحتی نیست.
و شاید هم اون نعمت، نتیجه کلی زحمت در یه سری زمینههای دیگه باشه! یا یه امتحان مهم باشه، یا اصلا از روی سمت املا و امهال خدا باشه برای بندههای زیادی مجرم !
دیگه بیشتر از این توضیح ندم. 🌹
#
پ.ن ۲: زمان نگارش این متن،با متن قبلی یکیه. یعنی همون شب که ازتون سوال رو پرسیدم خدا جوابمو داد با این حدیث.