و نراهُ قریبا

آمدنش را قریب می بینیم...

و نراهُ قریبا

آمدنش را قریب می بینیم...

و نراهُ قریبا

بسم رب الزهراء

سلام...

شاعر میگه:
من اگر برخیزم،تو اگر برخیزی،همه برمی خیزند
من اگر بنشینم تو اگر بنشینی،چه کسی برخیزد؟

**
اینجا سعی میکنم چیزی بنویسم که برای دیگران مفیده، از روزنوشت ها تا خاطرات و دغدغه ها... گاهی هم برای گفتگو و یا به نتیجه رسیدن، مطلبی رو منتشر میکنم.
اگر براتون مفیده بمونید و بخونید.
باعث افتخاره بنده است که محبان حضرت مهدی(عج) اینجا تردد می کنند.
*
همه ی نظرات برام ارزشمندند و دوست دارم با دقت بخونم و جواب بدم،اگر گاهی نشد یا با تاخیر بود، ببخشید.

بایگانی

۵ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

جنگ است و صدای طلب ناصر هست

جمعه, ۲۵ تیر ۱۳۹۵، ۰۳:۵۲ ب.ظ

دو روز گذشته
اما این غم آنقدر سنگین بوده که تاب و توانم هنوز کمر شکسته باشد...
این روزها
تا اسم بقیع می آید
پهلویم تیر می کشد...
آخر می دانید
پسر ارشد مادر
بد دردی را چشید...
بد چیزهایی را دید...

من
تاب شنیدنش را هم ندارم
چه رسد به اینکه آن لحظه ی سخت
پسری باشم کوچک
که یک ملعون
بیاید و آنطوری بزند که مادرم...
زهرای طهور...
بر زمین بخورد
در مقابل نامحرم...
آه...مادر، چه سخت امانتی بر دوش ما گذاشت...
وقتی کسی با آن عظمت
اینگونه فدای ولی زمانش می شود آیا جایی برای سستی آدم های حقیری مثل من،می ماند؟
وای بر ما
وای بر ما اگر مسلم را درنیابیم...
وای بر ما اگر حسین در کرب و بلا بماند و....

**

امروز چقدر پر تلاطم شده ای
کنعان شده ای،میان خود گم شده ای
یوسف که عزیز فاطمه باشد و بس
در غیبت و تو «کثیر مردم» شده ای؟!

غائب شده ای از خود و غافل ز حبیب
مصری که درون آن اسیری، بشکن
جریان ولایت است، معنای غدیر
با ذکر علی نعم الامیری بشکن

بیمار و خریدار سفر کرده نه ای
غفلت زده از حقیقت خم شده ای
جنگ است و صدای طلب ناصر هست
اما تو اسیر ری و گندم شده ای؟!

حیف است گرفتار گذرگاه شدن
بهر گذر از هر آنچه هستی،بشکن
وقتی که ولیّ هنوز در کرب و بلاست
باید که به میل خود بمیری،بشکن...




نرود خواب به چشم عاشق

شنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۵، ۰۸:۲۴ ق.ظ

هر که را خواب شبانگاهی نیست
لاجرم عشق مسبب نبود

عاشقان را سبب بیداری
جمله آن است که خود میدانند

*
شاعر شدن اصلش بر مراقبه است...
بر حفظ لطافت جان و طهارت بیانه..
خوبه..انگیزه خوبیه برای رشد...








باید گذشت از این دنیا،به آسانی

دوشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۵، ۰۶:۵۶ ب.ظ

«من» بی اهمیت ترین واژه است اگر عاشقی،

پیشه ی زندگی ات باشد.....


«من» بی بها است برای کسی که مقصدش،

گذشتن است..

گذشتن از همه ی داشته هایش...

گذشتن از تمامِ سرگرمی ها،

و نیست شدن در هستیِ مطلق...



و برای چیزی که بی بها است،نوشتن،

بی فایده است...

******

و منزجر کننده است،هر چیز که بوی «من» بدهد...


/تمام شد/





/بعدا نوشت: آغاز یک پایان...واژه های بلوری را،ورق زدیم...دو سال،برای منیت کافی بود...بس است دیگر،حدیث نفس/


جهالتی به نام خود بزرگ بینی

يكشنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۵، ۱۲:۵۲ ق.ظ

مدتیه دارم سعی میکنم خودم رو از بالا ببینم!
از جایی برتر و عمیق تر از سطح خودم...
با چشم های خودم من حق ترین و بهترین ادم عالمم!
اما واقعیت...
واقعیت رو اگه میخوام ببینم باید از سطح خودم بالاتر برم...

اولش شروع کردم ریشه یابی افعالم..
چرا عصبانی شدم؟
چرا خوشحال شدم؟
چرا ناراحت شدم؟
چرا خوشم اومد؟

شروع کردم به خوندن اساسی ترین بخش وجودم،یعنی نوشته هام...

به وبلاگ که رسیدم..
متن هام
نظرات
جواب هام به نظرات...

از شما چه پنهون
دردناکترین و در عین حال بهترین ضربه ی روحی اینه که عمق بدی هات رو بفهمی...
واای
تازه فهمیدم چقدرر خودمحورم...!!

خییلی بده که خودم برام خیلی مهمه و همش توی ذهنم فکر میکنم عجب آدم بزرگیم من!!

جل الخالق...

*
خدایا
 سه چهار تا سحر بیشتر نمونده از ماه بنده هات...
من خیلی جاهلم
خیلی فقیرم
خیلی .....

خودت کمک کن
آدم بشم....

وقت تنگه...

و نراهُ قریبا...

سه شنبه, ۸ تیر ۱۳۹۵، ۰۷:۱۸ ب.ظ

*

اللهم تجعل وفاتی قتلا فی سبیلک

تحت رایة نبیک

مع اولیائک
خدایا مرگ من رو در حالی که تو راه تو ام

زیر سایه ی پیامبر تو ام

با دوستای تو ام، قرار بده


و اسئلک ان تقتل بی اعدائک

و اعداء رسولک
خدایا خون دشمنانت رو به واسطه ی من بریز...

خدایا

ما رو از منتقمان رنج پیامبرت قرار بده...

خدایا

ما رو منتقم سیلی عالی ترین بانوی عالم قرار بده

خدایا ما رو جزو اونهایی که با علی بودند و نشستند و برخاستند اما تنهاش گذاشتن قرار مده...

یا مجیب دعوة المضطرین..



*

عبارات عربی مربوط میشه به یکی از دعاهایی که در تعقیبات نمازهای واجب اومده در ماه رمضان...

شروعش هم اینه: اللهم انی بکَ و منکَ...

اگه نخوندین،بخونید و لذت ببرید از این دعا...


التماس دعای آدم شدن و ساخته شدن،برای ظهور