و نراهُ قریبا

آمدنش را قریب می بینیم...

و نراهُ قریبا

آمدنش را قریب می بینیم...

و نراهُ قریبا

بسم رب الزهراء

سلام...

شاعر میگه:
من اگر برخیزم،تو اگر برخیزی،همه برمی خیزند
من اگر بنشینم تو اگر بنشینی،چه کسی برخیزد؟

**
اینجا سعی میکنم چیزی بنویسم که برای دیگران مفیده، از روزنوشت ها تا خاطرات و دغدغه ها... گاهی هم برای گفتگو و یا به نتیجه رسیدن، مطلبی رو منتشر میکنم.
اگر براتون مفیده بمونید و بخونید.
باعث افتخاره بنده است که محبان حضرت مهدی(عج) اینجا تردد می کنند.
*
همه ی نظرات برام ارزشمندند و دوست دارم با دقت بخونم و جواب بدم،اگر گاهی نشد یا با تاخیر بود، ببخشید.

بایگانی

۸ مطلب در شهریور ۱۳۹۷ ثبت شده است

دعوت میشوید به:

جمعه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۷، ۰۱:۲۱ ب.ظ

سلام رفقا✋

 این روزهای امام حسینی
 بهترین فرصته که حال و هوای روزهامون رو با یاد امام حسین(ع) پیوند بزنیم و بتونیم حداقل تا اربعین، علم حسینی رو تو زندگی هامون برافراشته نگه داریم.

بنابراین قصد کردیم طی اقدامی زیبا دور هم چله ی زیارت عاشورا بگیریم....

شروعش هم از روز اسارت کاروان امام حسین(11 محرم) تا روز اربعین هست...

یک روش جالبی هم برای این چله پیشنهاد شده که سراسر خیر و برکته:
هر لیست 41 نفره است
به ترتیب اسامی شرکت کنندگان رو می‌نویسیم و همه این 41 نفر هر روز زیارت عاشورا رو به نیت قلبی افراد میخونند.
تنها تفاوتی که داره خود فرد روز خودش باید حدیث کسا بخونه
و چهل نفر دیگر زیارت عاشورا
+ هر فردی در روزِ خودش میتونه برای ما مطلبی ارسال کنه و ما در کانال قرار میدهیم.
مثلا حدیثی، دلنوشت ای، تصویر ی و غیره.

چندتا نکته هم بگم:
_ یکبار زیارت عاشورا خوندن 5 تا 10 زمان میبره.
اگر هم کسی بخواد صد لعن و  صد سلام بگه و فرصت بیشتری بگذاره، قبول باشه ولی تکرار یکباره اش هم برای این اقدام جمعی کافیه.

_نیازی به اعلام کردن نیست اما برای اینکه فراموش نکنیم هر روز مطلبی برای یادآوری در کانال قرار میگیره.

_اگر روزی فراموش کردید بخونید،فرداش دوبار بخونید.

برای ثبت نام به ایدی @fm_135 پیام دهید.

سفره های معنوی هر چه مهمانش بیشتر باشد برکت آن بیشتر است، دوستان خود را خبر کنید📣📣📣


@fanosjazire

معیار حسینه...

دوشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۷، ۰۶:۰۶ ب.ظ

انی سلم لمن سالمکم یعنی:
امام حسین
من با هر کس که با تو در صلحه، در صلحم
هر کس که تو رو دوست داره از بدی های من در امانه
هر کس تو رو دوست داره از من نرم خویی می بینه
اصلا مقیاس خوبی کردن من فقط تویی...
و حرب لمن حاربکم
اگه کسی با تو در جنگه
باهاش می جنگم...
ولو دوستش داشته باشم
ولو برای من منفعتی داشته باشه...

معیار تویی حسین جان...
**

به حب و بغض هامون اینجوری نگاه کنیم
مقیاس مون چقدر درسته؟
چند نفر اضافه ان؟
چه افرادی رو باید وارد دایره حب هامون یا بغض هامون کنیم؟؟

شب ها به ذهنم میرسد...

جمعه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۷، ۰۹:۰۸ ب.ظ

حضرت زینب س
برای اینکه امامش یه وقت شرمنده نشه
اصلا برای دیدن پیکر پسرهاش نرفت
شهید داده بود
داغدار بود
ماادر بود
اما نمی‌خواست امامش رو بخاطر این قربانی ها شرمنده ببینه...

میدونست که امام نمی‌خواد موالی هاش اذیت بشن
امام نمی‌خواد رنج تو رو ببینه...

مروه
اگه یه وقت کاری کردی
بخاطر امامت رنجی دیدی
مبادا به رو بیاری ها
امام شرمنده میشه ها....

یاد بگیر مثل حضرت زینب اصلا به روی خودت هم نیاری
رنج های امامت رو ببین
ببین اصلا عددیه کار تو پیش مصیبت های اهل بیت؟؟
*
حالا حالاها مدیونیم به خاندان اهل بیت
*
خداوندا معرفت و مرام ما رو هر لحظه بیشتر بفرما

#شب_طفلان_حضرت_زینب (س)

یک شب مطالبم عقبه
دوست داشتم بتونم وبلاگم رو هیئت کنم این ده شب، اما به قدر وسع مینویسم،انقدر حرف از دل کربلا درمیاد،انقدر این دریا عمیقه، هر بار نگاه میکنی یه چیز جدید میفهمی... امام حسینی بشیم و بمونیم و همین امام حسینی بمیریم ان شاالله...


روضه خوان حسین، کودک ها...

پنجشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۷، ۰۸:۳۵ ب.ظ

هیئتی که ما میریم یه عالمه مادرجوان با بچه های ریز و درشت شون میان
خیلی معرکه ی قشنگیه...
همیشه تو دلم تحسین شون میکنم و دعاشون میکنم...
محرم ها،
روضه های قسمت خواهران قوی تره
با دیدن احوال این بچه های کوچولو
روضه ی مصوری بپاست...

امشب یه دختر کوچیک روبروی من ایستاده بود
هی به صورت لطیفش نگاه می کردم
به گوشواره هاش...
تشنه بود
داشت بهانه می گرفت
آخه میدونید که
بچه ها
خیلی زود بی تاب میشن...

تقریبا سه ساله بود...
موهای مرتبش
لباس مشکی اش
چشم های خوشگلش...

دیگه این رو واستون نگم که آخرهای مراسم میگفت: مامان بریم پیش بابا....

روضه میشه اگه واستون بگم
مادرش پوست شکلات کند و داد بهش
اومد بگیره،افتاد زمین
داشت گریه می کرد
بخاطر شکلاتش، داشت گریه می کرد

بچه مگه طاقت سختی داره؟
طاقت دویدن دنبال کاروان
طاقت دیدنِ......


یا رقیه ی حسیییین....


متن شب اول

این خبر را برسانید به تهرانی ها

چهارشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۷، ۰۸:۲۱ ب.ظ


یاران حسین بن علی در راهند

مراسم تشیع ۱۳۵ شهید گمنام
زمان:پنجشنبه ۲۲ شهریور ۹ صبح
مکان:دانشگاه تهران

#همه_می_آییم



ذکر لبها وقتی که یازهرا میشد....

دوشنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۷، ۰۶:۵۳ ب.ظ

اینم مربوط به اون شبی که رفتیم گلزار
این میتونه دلنوشته ی خوبی باشه:

وقتی نیاز داری به یه شارژ قوی معنوی و یادواره شهدا میذارن و توفیق اجباری میشه که بری یه جا که همه بروبچه های طرح ولایت مردمی هستند...
یادواره شهید سعید حیدری و شهیدمحمد بلباسی...
نمیخوام بگم این افراد اون جمع رو خاص کردند ولی اون جمع،اون شب، واقعا خاص بود...
و ویژه بود
همین استادهامون و خانواده هاشون، آدم های خالص و بزرگی که توی اون جمع بودن،
بقول فاطمه شبیه اون شب بود تو میشداغ...
من میگم شبیه یادمان باقری هم بود
شبیه شلمچه هم بود
شبیه.....
یاد امام و شهدا رو که خوندیم دسته جمعی، وسط میدون صبحگاه پادگان شهید کاوه،
شبیه صبحگاه های دوکوهه هم شد
شبیه شب های قبل از عملیات
که رزمنده ها به صف می‌شدن و فرمانده های کارکشته ی جنگی بهشون خط میدادن...
کیا دیشب حججی شدن؟ کیا احمدی روشن شدن؟ کیا با شهدا هم قسم شدند، نمیدونم.....

کیا نمک گیر امام رضا بودن رو با همه ی وجودشون چشیدن؟
چشیدن که چقدررر برای امام زمان شون اهمیت دارن که این برنامه ی ناب رو، اون حرف های خاص رو براشون ترتیب داده...
و کیا تن شون لرزیده که اینهمه بیت المال و هزینه و محبت امام رضا رو چجوری میخوان جواب بدن؟ و حالا که اومدیم اینجا دیگه اون آدم سابق نیستیم
خواستن که خاص باشیم
اراده ی فاعلی خدا و اهل بیت جوره، آیا ما هم اراده می کنیم؟
ما هم جزو «من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه....» میشیم؟؟
*
یا امام رضا....ع

*
این را منتشر کردم، که ساعت 5 عصر 19 شهریور را ثبت کنم در یادم... که عهد بستم...که راهی نو آغاز شد.... که.... عملیاتی با رمز یا زهرا(س) آغاز شد....
خیلی زیاد دعایمان کنید. لطفاااا
کاش وقتی در دل روضه با ارباب حرف میزنید،یک لحظه خدا مرا بیادتان بیندازد...فقط یک لحظه در آن حس و حال ناب


در راه بازگشت...

چهارشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۷، ۰۵:۲۴ ب.ظ

چهله ی قشنگ طرح ولایت مون تماام شد...
نمیگم دلم گرفته
چون دلم روشنه، چون دلیلی برای ناراحتی نیست وقتی امام هنوز هست
وقتی امام مون همیشه هست
وقتی خدا رو داریم...
ولی خب همش دارم به دوستامون فکر میکنم
به برنامه هایی که داریم
به رابطه های قشنگی که امام رضا جانم برامون ایجاد کرد
به این دوستی های خوشمزه...
این آدم های مهربون که امیدوارم بارها و بارها تو زندگی ام تکثیر بشن
به جلسات تثبیت که از خود خدا میخوام ماها رو محکم و قوی و ثابت قدم کنه...
به همه ی خوشی های سفر،یادگاری های سفر....
بر خلاف گذشته که موقع برگشتن از سفرها بغض میکردم با یه ناامیدی خاصی که دارم جدا میشم از چیزهای خوب و حالا مسئولیت ها شروع میشه، دارم اینبار با خوشی و لذت برمیگردم...
امام رضا...ع جداشدنی نیست... این امام رضای حمایتگر بامحبت و تدبیر رو باید نگه داشت... باید همش ازش بخوام... و این خواستن یعنی اتصال...یعنی جایی برای از غصه دق کردن نیست...

امااا...
این دلیل نمیشه که اصلا ناراحت نباشم که دیگه اون چهله ی ارزشمند رو ندارم...
اینکه فکر میکنم دیگه هیچوقت اونطوری جمع نمیشیم ناراحتم میکنه.
البته به قول فاطمه ب، زود به زود همو می بینیم مگه نه؟
*
در نتیجه ی این دلتنگی عمیییق...میخوام برم سراغ مدح ارباب
میخوام این شور و شرار دلم رو وصل کنم به مرکز و منبع عشق
که بدونم هر احساس قشنگی هم که دارم، توی راه اهل بیت باید باشه
که بدونم توی راه اهل بیت هیچ غمی نیست که تو رو از پا دربیاره
و هیچ هیجان و شادی مفرطی نمیتونه روحت رو منفجر کنه.... که دیگه از ظرافت رابطه ی با خدا بی بهره بشی...
«لکی لا تأسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم»
*
اگه در حرکت نبودیم می نوشتم باز هم...
البته شاید!
این خیلی خلاصه بود

ای تمام عاشقان شهر،هر کجا...

پنجشنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۷، ۰۲:۴۶ ب.ظ

دلم میخواد تق تق برم در همه خونه های دوست و آشنا و غریبه در بزنم
به مخاطب های گوشی ام
به همه ی وبلاگ هایی که یه روزی رد شدم
بگم سلاااام
الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة علی بن أبی طالب
بعدم خوشحالی ام رو بپاشم تو صورت شون:))
با همین شدت... :))))

واقعا دلم میخواد ها...
ولی خب مجال زمانی و مکانی اش نیست.
خلاصه اینکه
عیدمون مباااااااااارک.....