فرزندکشی
اکثریت قریب به اتفاقشان، میلی به فرزند ندارند که هیچ، انگار مد شده باشد، به دنیا آمدن فرزند دوم یا خدایی نکرده سومشان را هم تقصیر قضا و قدر میاندازند که نکند خدای نکرده زبانم لال، انگ و برچسب بیکلاسی و بیفکری بخورند!
آخر کدام احمقی ( دور از جانتان) در این زمانه وانفسا به فرزند فکر میکند؟ همان یک دانه محض بستن دهان مردم کافی بود! همان هم از سرت زیادی است و ...
و چنان با افتخار از دمکرده زعفران و پرشهای بیجای خودشان بعد اطلاع از بارداریشان تعریف میکنند که گویا مدال پرافتخاری بر گردن زنان بی فرزند است که اینها میترسند جا بمانند!
خودم به چشم خودم دیدم زنی را که فرزند سومی در راه داشت با صد هزار لهجه پیش ما _ که بیربط ترین آدمها به زندگی او بودیم_ خودش و همسرش را سرزنش میکرد که چرا بعد ۷ سال امنیت(!) این چنین بلایی سر خودشان آورده اند!
و بعد که واکنش متفاوت ما را شنید و تحسین و تشویق و چرا خجالت میکشی و این نعمت است و ... را،
تازه نفسی راحت کشید که آه! خدا خیرتان دهد... از بس که سرزنش شنیدم، مدام خواستهام را انکار میکنم که مبادا تحقیرها بیشتر شود...
مادری را میشناسم عاشق فرزندان زیاد، هر بار که گفتگو میکنیم این شوق او بیشتر میشود اما...، آنقدر تحت تاثیر شدید این تهاجمات و فشارهای بیرونی است، حتی غصه شدید مادرانهاش برای دخترک تنهایش که از این تنهایی به صد مدل مشکل رفتاری دچار شده هم، نمیتواند در برابر آن فشارهای بیرونی مقاومت کند... نتیجتا، یک زن شاغل است و یک زندگی خسته، بچهای تنها و همسری که حاضر است هر کاری کند ک زنش، دوباره «زن» باشد!
چرا؟ چرا؟
چرا چنین شدیم؟؟؟
*
میلم این بود ادبیات این متن رسمیتر باشه.
دلایل این رفتارها زیاده و متاسفانه داره عمیق میشه، تو همه اقشار، من بیشتر از دست مذهبیها میسوزم. مذهبی که نباید انقدر وابسته به نگاه دیگران باشه!
*
چندتا دلیل که به ذهن من میرسه:
اول) کمبود عزت نفس که خودش یه مشکل ریشهای اسااااسیه. هم به لحاظ فرهنگی ما بسی مشکل داریم هنوز و هنوز خیلی از زنها حس خوبی به زن بودن خودشون ندارن و جنسیت خودشون. اینم عواملش خیلی زیاده که واقعا بخش مهمیش به مردها، یعنی پدر، همسر و برادرای همین خانما برمیگرده در کودکی مخصوصا.
و ریشه دومش، مادرها! مادرهای بیزار از زن بودن، نمیتونن زنی عاشق زن بودن بار بیارن! مادری که صبح تا شب جلو بچه غر میزنه، بچه عزیزالنفسی بار نمیاره.
و سوم، که بر مرکب دوعامل قبلی سوار میشه و توی اون خلا خودش رو جا میکنه، «رسانه»
اعم از بلاگرهای اینستا که خدای کشتن اعتماد به نفس و احساس رضایت و آرامش مخاطبن! و ایضا پیجهای فمینیستی به ظاهر دلسوزِ خائن.
دلایل دیگه رو کلا بگذریم! مفصل میشه...
شما بگید...
و تو، جنین من...
در این زمانهای که فرزندکشی سنتی زیبا و کار عقلا است (!) من
تو را تو را، چو جان خویش، دوست دارمت....
پ.ن۱ : صرفا جهت یادگاری) این متن رو زمانی نوشتم که حال جسمی مساعدی اصلا نداشتم ولی هربار که اون لحظه توپ توپ کردن قلب شیعه کوچولوم جلوی چشمم میومد از ته دلم میگفتم تحمل همه اینها در ازای اون قلب تپنده، میارزه
پ.ن۲: خبر دارین روزانه ۱۰۰۰ جنین در کشور سقط عمدی میشن که جسارتا، فقط حدود ۷ درصد این سقطها متعلق به جنینهای نامشروعه. یعنی روزانه، ۹۳۰ جنین حلالزاده که مگه چند درصدشون مشکل کروموزومی دارن؟! اکثریتشون متعلق به آدمهاییه که فکر میکنن الان براشون زود بوده، یا دوتا دارن بسه، یا زشته برام تو این سن، یا .... !
این آمار وحشتناک نیست؟! ترسناک نیست؟! به اندازه کرونا حداقل، مهم نیست؟!
چرا باید قبح گناه کبیره به این بزرگی، تا این حد ریخته باشه؟! جنین آدم نیست؟!
پ.ن ۳: از این دست مباحث چالش برانگیز زیادی توی ذهنم هست که بنویسم و منتشر کنم ولی احتمالا توان چندانی برای مدیریت بحث و پاسخ به همه نظرات ارزشمند شما ندارم.(شاید هم بتونم البته، به امیدخدا) با این حال فکر میکنم نوشتن، بهتر از ننوشتن و صبر کردن برای رسیدن فرصت بهتره. پیشاپیش عذرمو بپذیرید