چیکار میتونم بکنم؟
امروز مشاورم میگفت: ایندفعه در مواجهه با اون شرایط استرسزای قبلی چه حسی داشتی؟؟
یکم فکر کردم گفتم: عه!! راست میگین ها! من قبلا در این شرایط خیییییلی اضطراب داشتم! ایندفعه که خیلی خوب بودم!
*
بهم گفت: حالا صبر کن، مادر بشی، محبتت به مادرت خیلیی بیشتر میشه، خیلی راحتتر باهاش کنار میای، خیلی راحتتر میبخشی...
*
انقدر من دغدغه محمدعلی رو دارم؛ که داره تو این خونه پر تنش پر التهاب پر اضطراب، چه بلایی سر این طفل معصوم میاد و چه آیندهای در انتظارشه،
انقدر من بیتابم برای این بچه و برادرش که صدای دعوای شدید و فحش خوردنش تا خونه ما میاد؛
که دیشب خوابش رو دیدم!
از اون خوابهای شفابخش
خواب دیدم اونقدرام که فکر میکنم مادرش بداخلاق نیست. خواب دیدم به جبران اعمال وحشتناکش گاهی هم خیلی محبت میکنه، حتی معذرت میخواد از بچههاش... با اینکه اصلا متد خوبی نیست، ولی دلم گرم میشه تو خواب، با آرامش بیدار میشم...
ولی الان، که باز داره صدای جیغهاشون میاد،
فقط میتونم برم سراغ هنزفری، یا صدای بلند تلویزیون، یا...
چیکار میتونم بکنم؟!
- ۰۰/۰۷/۱۰
صاحب خونه ما هم خیلی با بچه ها تندی میکنه. من دلم هم برای مادره میسوزه که اعصابش به بچه ها نمیکشه، هم برای بچه ها که اینقدر تحت فشار عصبی ان تو خونه