همسایه ها یاری کنید!
سلام
خانمهای عزیزی که تجربه مادری دارین، لطف کنید بیاید بگید چیکار کنم با این حالات بالا پایین روحی، که منجر به افسردگی نشه خدایی نکرده...
هی خوب میشم ولی باز از اول... :(
*
میخواستم رمزدارش کنم ولی فرصت نداشتم براتون رمز بفرستم. خصوصی هم پیام بذارید لطف کردید🌺
البته اگرم بخواید رمزدارش میکنم که بتونم خودمم حرف بزنم.
- ۰۱/۰۲/۲۵
مینویسم برای اینکه شاید به کار کسی بیاد. ( البته اگه این مطلب رو حذف نکنم!)
یه فهرست کارهای محبوب داشتم من که مشاورم توصیه کرده بود هرررر چیزی، ولو کوچیک یا دور از دسترس، که میتونه خوشحالم کنه، هر چند برای لحظات کوتاه، بنویسم.
و اوقاتی که فشار روحیم بالاست، یا افکار منفی سراغم اومده، برم سراغ اون فهرست و هر کدوم که لازمه عملی کنم تا بهتر بشم.
اوائل فکر میکردم این یه گول زدنه و وقتی مشکل قرار نیست حل بشه، خیلی بیهوده و مسخره است سراغ این راهکارها رفتن
اما بعد از دو سه باری که گوش دادم، متوجه پیوند خیلی عمیق روح و جسم شدم، کتوجه شدم خیلی وقتا با یه سری کارهای ساده ای که واقعا حلال مشکل نیستن، میتونیم بهتر بشیم و با این بهترشدنه مغزمون بهتر کار کنه و بتونیم مشکل رو حل کنیم.
گاهی وقتها هم بعضی مشکلات اصلا حل نمیشن، یا خیلی طول میکشه تا حل بشن،خب توی این مدت که قرار نیست ما یک سره بدحال باشیم!
خدا هم از بنده ی یک سره ناراحت و نالان خوشش نمیاد.
خلاصه اینکه دست از آرمان گرایی افراطی برداشتم و از دیروز، رفتم سراغ فهرستم، با خودم قرار گذاشتم هر روز یکی دوتا از اون کارها رو انجام بدم. و چقدررر هم حالم بهتر شد!
مثلا اینکه، امروز وقتی میوه محبوبم رو برش زدم و نشستم کنار دخترم و در کمال آرامش، خوردم، چقدر بهتر شدم.
یا مثلا وقتی برای چند دقیقه بچه رو به مامان سپردم تا با همسرم همین حوالی یکم قدم بزنیم، بعد مدتهاااا که با همدیگه تنها نبودیم، چقدر آروم شدم.
یا دیشب وقتی دیدم ضعف جسمی شدیدم چقدر روی عملکردم اثر گذاشته و چقدر بی صبر و حوصله شدم، وقتی رفتم بدون خودسرزنشی به فاطمه زنگ زدم و با خیال راحت تو اتاق، گریه کردم، چقدر بهتر شدم. البته این یکی (گریه کردن) جزو فهرستم نلود، ولی هم صحبتی با فاطمه، چرا...
خلاصه با اینکه خودم از طرح عمومی این اتفاقها راضی نیستم و ممکنه برای خودم سرزنش خریده باشم، ولی میگم، چون ممکنه برای کسی لازم بشه.
بنظرم مهمترین کسی که میتونه به یه تازه مادر کمک کنه، خودشه. نه مادرش با اونهمه مهر و تجربه، نه پدرش ، نه همسرش، نه هیچکدوم از رفقاش...
خود آدم باید بگرده پیدا کنه ببینه توی هر شرایطی با چی میتونه خوب بشه. وقتی خودت رو خوب کنی، ارتباطت با بقیه هم بهتر میشه. سالمتر میشه. کم آسیب تر میشه.
و خودشناسی، هر چقدر بیشتر، عملکرد آدم تو سختیها بهتر...