و نراهُ قریبا

آمدنش را قریب می بینیم...

و نراهُ قریبا

آمدنش را قریب می بینیم...

و نراهُ قریبا

بسم رب الزهراء

سلام...

شاعر میگه:
من اگر برخیزم،تو اگر برخیزی،همه برمی خیزند
من اگر بنشینم تو اگر بنشینی،چه کسی برخیزد؟

**
اینجا سعی میکنم چیزی بنویسم که برای دیگران مفیده، از روزنوشت ها تا خاطرات و دغدغه ها... گاهی هم برای گفتگو و یا به نتیجه رسیدن، مطلبی رو منتشر میکنم.
اگر براتون مفیده بمونید و بخونید.
باعث افتخاره بنده است که محبان حضرت مهدی(عج) اینجا تردد می کنند.
*
همه ی نظرات برام ارزشمندند و دوست دارم با دقت بخونم و جواب بدم،اگر گاهی نشد یا با تاخیر بود، ببخشید.

بایگانی

چهارسال پیش، این موقع

سه شنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۸، ۰۷:۱۹ ق.ظ

چهارسال پیش این موقع،توی محل امتحانم، با مطهره دعای مجیر میخوندیم

حالا چرا مجیر؟ نمیدونم:)

نمیدونم چی شد و من شدم دانشجوی زبان و ادبیات عرب یه دانشگاه خوب... 

وقتی پشت کنکوری بودم میگفتن شما یه سال زحمت میکشید ولی چهارسال بهره می‌برید، بلکه یه عمر...

البته بعضیها هم معتقد بودن رشته مهمتر از دانشگاهه،تو باید رشته ات رو دوست داشته باشی، آزاد با سراسری، تهران یا شهرستان فرقی نداره.

اما من با دسته ی اول موافقم....

رشته و دانشگاهت، باقیِ عمرت رو میسازه.

خیلی مهمه که بین کدوم آدم ها،داری تحصیل میکنی.

خیلی مهمه که با چه عنوانی شناخته میشی. ولی در راس همه ی این انتخاب ها و تلاش ها، خداست که تصمیم می‌گیره.

من همیشه خودم رو دانشگاه تهرانی تصور کردم، ولی فقط با اختلاف ده 20 نفر، شدم دانشجوی شهید بهشتی

و این یعنی مروه! زمینِ بازی تو اونجاست.بگو چشم و برو تو زمین:)

چهارسالِ کارشناسیم تموم شد

خیلیییی فراز و نشیب داشت، خیلی.

اگه بخوام درست بگم، امروز سالگرد یه اتفاق تلخ هم هست.

درست شبی که کنکور رو دادم، پدرم تصادف سختی کرد.

که حقیقتا یادآوری اش رو دوست ندارم اصلا.

فقط این رو بگم که بعدش، خیلی چیزها عوض شد. مخصوصا خودم.

امروز یه ایده ی متن به سرم زد، درباره اینکه بعضی اتفاق ها،بعضی چیزها، انگار کلا برای عمرت قبل و بعد میسازه انقدر که مهمه یا بزرگ. قبل کربلا،بعد کربلا، قبل دانشجوشدن، بعد دانشجوشدن.. ولی قشنگی این قبل و بعدها، به ریزتر شدنشه، مثلا قبل امروز صبح، بعد امروز صبح :) 

حالا اگه اذن بدن و خدا بخواد،دوست دارم دوباره بنویسم:) ولی شاید متفاوت تر... یه جوری بنویسم که قبل و بعد داشته باشه:) شاید کسی حس نکنه ولی برای خود من،محسوسه تغییرم

*

شاید یه جای جدید بسازم حتی،دلم میخواد غربال بشه یکم مخاطب هام، کسی از سر تعارف و آشنایی قبلی منو نخونه. ولی شاید هم این کار رو نکنم،نمیدونن هنوز

*

احساس پیری دست داد بهم یه لحظه:) ینی اون سال آخری سال آخری که میگفتن منم الان؟ :)))

من انقدری بزرگ شدم که میگم چهار سال پیش اینموقع فلان؟ :))

یا ابالفضل، لابد پس فردام میخوام بگم ده سال پیش فلان شد!!! 

بچه بودیما! :)) 

**

بذارید من یکم با خودم حساب کتاب کنم،بعد اگه خواستم بنویسم یا کوچ کنم بهتون آدرس میدم یا میگم، انصافا هر کس دوست داشت بیاد. شایدم نگذارم کسی از سر کنجکاوی بیاد:) آدرس بفرستم برای مخاطب هایی که واقعی ان، یعنی میخونن حتی اگه نظر نذارن، شایدم فرقی نکنه برام... :))  (همینقدر نامعلوم الحال:))))

راستی، یه زمانی هم میگفتم حیفه نوشته هام فقط اینجاست و خیل عظیم دوستان و آشنایان نمیخونن مثلا برم اینستا، بعد دیدم از فضای اینستا چنان بیزارم که هنوزم نمیتونم برگردم و فقط دارمش که چندتا پیج خوب رو بخونم و استوری برخی دوستانم رو. فلذا همینجاییم:) طولانی هم مینویسیم اصلا، بدون عکس:))

  • .. مَروه ..

نظرات  (۱۱)

سلام!
عاقا اگه نشونیت عوض شد به منم نشونی جدید رو بده پلیز:)
پاسخ:
سلام
به به
چشم
سلام
نوشته و خاطرات خوبی بود. بجز قسمت تلخش

ولی نباید از مخاطبین ناراضی باشید.
بالاخره گاهی متن و نوشته شما روی همون ها اثری میذاره که روی دوستان نزدیک نمیذاره.
مهم اینه که برای خدا بنویسیم و اونها هم برای خدا بخونن.

این باعث خیر و برکت میشه

موفق باشید
پاسخ:
سلام علیکم
بله خب، راست میگید
علت تردیدم درمحدود کردن مخاطب هام همینه
به خودم میگم حالا شما کی باشی بگی کی بخونه کی نخونه.

سلامت باشید، هچنین
  • خانم الفــــ
  • سلام..چقدر حال این متن خوب بود :)
    منم همین که مهتاب بانو گفتن :)
    پاسخ:
    سلام
    بله بله:) واقعا حالم خوب بود

    چشمم
    خوبی شما؟
  • ام شهرآشوب
  • الان برا من جوری شده که میگم ده سال قبل یا شایدم یازده سال قبل دانشگاه قبول شدم. 
    چشم به هم بزنی رسیده اون موقع
    پاسخ:
    اره واقعا، آدم یه سری عادات خوب رو در خودش بذاره یهو می‌بینی ده سال با همین عادت پیش میری، خودتم نمیفهمی چه کردی!
    از اون طرف عادت بد هم همینه....
    خیلی زود میگذره زمان
    بچه بودیم یک شبانه روز واقعا یک شبانه روز بود
    الان هر روز مثل یه ساعت میگذره و میره

  • خانم الفــــ
  • الحمدلله :) خیلی خوبم ممنونم :)
    ان شاءالله شما هم همیشه خوب و دل‌آرام باشی:)
    پاسخ:
    الهی شکر...
    ممنون رفیق:)
    فقط قبل از مرگ و بعد از مرگش مهمه!
    پاسخ:
    نه بنظرم
    قبل و بعدهای دنیامون هم مهمه
    چون مدل زندگی دنیامون
    آخرت مون رو میسازه.

    البته شاید منظور شما این بوده که همه ی دنیا بازیچه است.
    مهم حاصل جمع اعمال مونه
    سلام مومن. جزاکم الله خیرا


    دانشگاه که سهله...عمر انسانه به سرعت رد میشه...

    یکی از رفقا می گفت در جائی می خوندم که به انسان های قدیمی- همونها که عمر زیاد داشتند- می گفتن در آخر الزمان، آدم ها مثلا زیر 100 سال عمر می کنند و اونها افسوس می خوردند که ای وای...چه زمان کوتاهی...
    بعد همونها با اون عمر زیاد، باز هم عمرشون را کوتاه تصور می کنند.


    البته که طول عمر مهم نیست و عرض اون اهمیت بیشتری داره...طرف 13 سالشه ولی تا آخر تاریخ دلها را شیفته خودش می کنه...
    یه نفر هم 100 سال عمر می کنه و تا آخر تاریخ، بهش لعنت می فرستند...


    در مورد اتفاقات و قبل و بعدش هم، زیر مجموعه عمره دیگه...اصلا شما قبل از به دنیا اومدن و بعد از به دنیا اومدن، داستانتون فرق می کنه...دیگه اتفاقات دنیائی ش که جای خود داره...


    در وبلاگ جدید هم، سعی کن غلط املائی نداشته باشی مومن(لبخند)
    از روی "نمی دونم هنوز" یه خط املا بنویس که اشتباه ننویسی"نمی دونن هنوز"(لبخند)


    عاقبتتون به خیر به حق حضرت ابوتراب
    یا علی
    پاسخ:
    سلام مومن...

    بله واقعا....
    من داشتم با فکر کردن به این قبل و بعدها به نتایج جالبی می‌رسیدم
    یعنی داشتم به این میرسیدم که مروه! همه ی لحظه تو یه آدم جدیدی
    چون خدا دم به دم به تو حیات میده.
    همین لحظه ات رو دریاب
    که میگذره...

    :))))))
    بسی خندیدم....
    خدا دلت رو شاد کنه

    یاعلی
  • آشنای بی نشان
  • من زندگیم به دو بخش قبل نوجوونی و بعدش تقسیم میشه
    قبلش عالی بعدش تلخ
    تا قبل نوجوونی یکی دیگه بودم بعدش شدم یکی دیگه
    پدر گرامی ان‌شاءالله سلامت باشن با طول عمر و با عزت... 

    پاسخ:
    ممنونم
    سلامت باشید شما و خانواده هم
  • آشنای بی نشان
  • حتی میتونم بگم دانشگاه از رشته خیلی هم مهم تره
    پاسخ:
    موافقم
    موافقم گاهی اتفاق های میوفته که آدم با قبل اون اتفاق فرق داره 
    گاهی ختی شاید چند سالی طول بکشه بعد متوجه بشی که اون اتفاق افتاد که الان من اینجا که ایستادم این رو بهتر بهفهم حتی 
    منم از این قبل و بعد ها زیاد دارم تو زندگیم :)

    سلام 
    پاسخ:
    سلام
    با خط دوم و سوم بسی موافقم:)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">