و نراهُ قریبا

آمدنش را قریب می بینیم...

و نراهُ قریبا

آمدنش را قریب می بینیم...

و نراهُ قریبا

بسم رب الزهراء

سلام...

شاعر میگه:
من اگر برخیزم،تو اگر برخیزی،همه برمی خیزند
من اگر بنشینم تو اگر بنشینی،چه کسی برخیزد؟

**
اینجا سعی میکنم چیزی بنویسم که برای دیگران مفیده، از روزنوشت ها تا خاطرات و دغدغه ها... گاهی هم برای گفتگو و یا به نتیجه رسیدن، مطلبی رو منتشر میکنم.
اگر براتون مفیده بمونید و بخونید.
باعث افتخاره بنده است که محبان حضرت مهدی(عج) اینجا تردد می کنند.
*
همه ی نظرات برام ارزشمندند و دوست دارم با دقت بخونم و جواب بدم،اگر گاهی نشد یا با تاخیر بود، ببخشید.

بایگانی

عشق طولی (مطلبی ک وعده کرده بودم)

شنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۸، ۰۴:۲۴ ب.ظ

مهمترین چیزی که من بعد ازدواج فهمیدم این بود:

اگر میخوای خوب زندگی کنی، اگر میخوای عاشق بمونی، اگر میخوای یه همراه خوب توی زندگی باشی، اگر میخوای شور و حرارت محبت اول ازدواجتون تا ابد بمونه بلکه بیشتر و بیشتر بشه، یه راه بیشتر نداره. یک راه.

«خدا رو در نظر بگیری»

این البته راهکار همه ی آرامش های عالمه. ولی این یه مورد رو من عمیقا حس کردم.

اینکه میان بعضی ها اول زندگی آدم میگن: هنوز اولشه که همدیگرو دوست دارید، یکم بگذره سرد میشید و خیلی هم مصرن روی این حرف شون، ناراحتم می‌کرد،

 دروغ نمیگن ها، خیلی ها همینطوری شدن، ولی از طرفی می‌دیدم زندگی هایی که هنوز بعد از گذشت سااال ها عاشقانه است.

مطمئن بودم یه راهی هست، نشستم به فکر کردن... دنبال رمز و رازش گشتم، دیدم و فهمیدم، همون دوهفته بعد محرم شدن با همسرم رازش رو پیدا کردم،ولی حالا، بعد از چندماه تجربه ی مثبت و منفی میخوام فکرهام رو بنویسم:


این شور و محبت با همه ی خوبی هایی که داره

اگه بی ریشه باشه مثل هر امر دیگه ی دنیای فانی، حتما از بین میره.

عاطفه ی آدم ها هر چقدر قوی باشه

 بالاخره یه جایی تموم میشه،یا حداقل کمرنگ میشه.

یه جایی که خسته ای، بیماری، گرسنه ای، حال و حوصله ی محبت کردن نداری.

بالاخره کم میاری

این خیلی طبیعیه...

اونوقت اگه تو خوب بودنت رو وابسته ی یکی از همین امور فانی کرده باشی، زود از بین میره. خیلی زود می رنجی، زود عصبانی میشی، زود حالت عوض میشه.

یعنی شدت محبتت بجای اینکه ثمربخش باشه، ویرانگر میشه. 

ولی...

 اگه به خدا وصل شدی

اگه بخاطر خدا عشق ورزی کردی

با هر پیشامدی فرو نمی ریزی...

بی حرمتی نمی‌کنی،متوقع نمیشی

عشقت هم محکم تر میشه هر روز...

یعنی چی؟ یعنی کار می‌کنی برای خدا بکن

مگه غیر خدا باید ازت تشکر کنه؟

مگه دیگه نیازه غیر از خدا کسی دوستت داشته باشه؟

همه ی زندگی یعنی رابطه ی تو با خدا

همه ی زندگی برای همینه

همه ی داشته و نداشته ها...قراره تو رو به خدا برسونه...

*

اینها تمام حرف هایی است که خودم، با خودم زدم...و ادامه می دهم...

«یک عشق کوچک تنها با آبیاری شدن از یک منبع بزرگ،

برقرار می ماند

وگرنه مثل هر امر دیگر این دنیای فانی، 

در منجلاب توقع ها،

حسد ها،

فراق ها،

خستگی ها و دلسردی ها

تباه می شود...»


اگه به خودت و خونه زندگیت میرسی که همسرت ببینه و خوشحال بشه، خیلی خوبه ولی

فرض کن همسرت، یه آدم خیلی خوش ذوق هم باشه فقط اون روز که میاد خیلی خسته است، نمیتونه حجم خستگیش رو کنترل کنه،و اونطور که تو راضی میشی قدردانی نکنه، خب تو به مقصد نرسیدی.

پژمرده میشی.

نمیخوام از یه بحث عرفانی سنگین صحبت کنم،نه انصافا میشه.

خودم تو این چندماهه خیلی تمرین کردم، خیلی جاها خطا کردم و بعضی جاها هم موفق بودم:)

که خیلی حال میده. وابسته ی غیر از خدا نبودن، خییلی حال میده.


  • .. مَروه ..

نظرات  (۱۲)

  • شنگول العلما
  • سلام 
    دقیقا این مدل حضرت ابراهیم ع هست. 
    کار برای خلق نه به خاطر خلق 
    کار برای خلق به خاطر خدا. 
    قُلْ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
     بگو: نماز و تمام عبادات من، و زندگی و مرگ من، همه برای خداوند پروردگار جهانیان است
    سوره انعام آیه 162
    ^_^. 
    پاسخ:
    سلام
    چه آرامش بخش بود آیه
    همینطوره...

    خوش آمدید
    چه اسم بامزه ای!
  • آشنای بی نشان
  • یعنی خود ازدواج رو هم برای خدا سمتش بریم؟
    پاسخ:
    امم... تا برداشتتون از این جمله چی باشه.

    نمیدونم شما میتونید انقدر متعالی تصمیم بگیرید یا نه
    ولی تا جایی ک میتونید نیت تون رو از ازدواج خدایی کنید
    یا تو جستجوکردن هاتون معیارهای خدایی رو در نظر بگیرید.
    چون ممکنه آدم انگیزه اولیه اش رو نتونه اونقدر خالص کنه. اگه بتونه که عالیه

    این حرف ک زدم بنظرم جای بحث داره، و سوال شما هم جای بسط. 

  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • سلام عزیزم. 

    صحبت های خیلی خوبی بود.
    تذکرهای به جایی بود. ممنون که وقت گذاشتی و واسمون نوشتی.
    ان شاءالله به حول و قوه الهی عشق هامون آسمانی باشه و بشه و بمونه. 
    پاسخ:
    سلام خواهرجان

    سلامت باشی:)
  • آشنای بی نشان
  • یه پشت کنکوری خیلی تلاش و دعا میکنه تا دانشگاه قبول شه و فرض رو بر این میگیریم که صنعتی شریف هم قبول شه
    ترم اول خیلی خوشحاله ‌ولی ترم دوم دیگه اون حس و حال سابق رو نداره
    چرا؟
    چون قبل از اینکه دانشگاه قبول شه فکر میکرده حالا دانشگاه چی هست ولی بعد یه مدت و از نزدیک دیدن دانشگاه دیگه اون حس و حال سابق رو نداره

    یه جوون مجرد شاید خیلی رویای ازدواج رو داشته باشه و بعد از متاهل شدن شاید خیلی رمانتیک بازی و فانتزی بازی هم در بیاره ولی بعد یه مدت احساساتش نسبت به همسرش کمتر میشه
    چرا؟
    چون میفهمه همسرش هم بالاخره عیب و ایراداتی خواهد داشت و ازدواج اون مدینه فاضله ای که فکر میکرده نیست
    کلا دنیا همینه هیچ مدینه فاضله ای تو دنیا نیست ولی ادم ها هی براش تلاش میکنن
    طرف یه ماشین تیبا نهایت ارزوشه وقتی بهش میرسه میبینه اون چیزی که فکر میکرده نیست تلاش میکنه برای رسیدن به ماشین گرون قیمت تر
    هی تلاش میکنه تا روحش اروم بگیره ولی اروم نمیشه چرا چون روحش خدا رو میخواد
    ولی اینجا یه مساله ای هست تلاش کردن برای رضای خدا روح بزرگی میخواد و کار هر کسی نیست
    من همیشه این سوال برام وجود داره
    هر چه قدر هم که برای دنیا تلاش کنم منو راضی نمیکنه و از طرفی اونقدر هم روح بزرگی ندارم که برای رضای خدا زندگی کنم
    این دو راهی همیشه برام وجود داره

    این هم بسط بیشتر:)
    پاسخ:
    سلام 
    حرف هایی که زدید درسته
    ولی میدونید مشکل اصلی این آدم ها چیه؟

    اون چیزی که بعد از رسیدن به نعمت، موجب دلسردی و پژمردگی طرف شده این بوده که دنیا رو نشناخته و توقعش از موفقیت های دنیایی خیلی بوده.

    میدونید مومن همه ی ما در به در دنبال یه گمشده ایم...
    آرامش...
    راحتی...

    میگیم کنکور رو بدم راحت شم، ازدواج کنم راحت شم، بچمو بفرستم مدرسه راحت شم و...
    ولی در هر مرحله ای می‌بینی یه مدت کوتاهی شادی و بعد دوباره خواسته ی جدیدی که دغدغه ات و تلاش برای رسیدن بهش آرامش رو ازت میگیره.

    همه ی عالم میخواد تو رو به همین برسونه
    که همه چیز لهو و لعبه
    یعنی ازدواج هم یک سویه اش اطاعت از امر خداست که در حد خیلی زیادی سفارش به ازدواج کرده و گاهی هم واجب میشه.
    یک سویه اش هم رسوندن تو به این مقامه، که ببین حتی همسرت هم، با اونهمه آرامش بخشی، با اونهمه محبت، با اونهمه خوبی ها که تشکیل یک خانواده مستقل داره، آرامش حقیقی رو بهت نمیده.

    این رو شما هم متوجه میشیدها
    ولی خب باید وجدان کرد.

    (الان متوجه شدم همه حرف هایی که نوشتم رو خودتون با یه جمله ی آخر،اشاره کردید! :)


    و درباره بخش دوم نظرتون
    صفر و صد نداریم که مومن.
    یه اعدادی هم وسطش هست:)
    یعنی بنظرم نمیشه بگیم نیت کارم یا خدایی هست، یا نیست.
    حداقل بگم تا این حد اخلاص از پس امثال من برنمیاد.
    ما فعلا همین که دوز خدایی بودن کارهامون رو بالا ببریم و بگیم خدایا همین اندازه تلاشم پیشت امانت، تا بعد بهتر بشم، خدا میپذیره.
    خدا از منی که تا الان غافل بودم انتظار نداره یه عمل بدون ناخالصی مطلق براش ببرم. 
    روح کم کم بزرگ میشه
    مرحله به مرحله رشدمیکنیم.
    نباید از خودمون انتظار عجیب داشته باشیم.

    یه مثال کوچیک از کار برای خدا بگم حرفم روشن بشه. 
    طرف داشت با ذوق و شوق ژله درست می‌کرد بعد یه لحظه به خودش اومد گفت ژله درست می‌کنی برای کی؟
    یعنی دوساعت وقت میذاری که در عرض دو دقیقه خورده بشه و اثری هم نمونه؟
    خب زرنگ باش یکم! خدایی اش کن زحمتت سود داشته باشه.
    بعد فکر کرد، گفت من ژله درست میکنم که خانواده ام رو خوشحال کنم.
    بعد گفتم پس اگه خوشحال نشن تو باختی، نه، اینم خوب نیست.
    گفت من ژله درست می‌کنم چون خدا گفته با خانواده خوش اخلاق باشید، چون رهبر گفته تا میتونید زندگی تون رو شیرین کنید.
    من دارم زندگیم رو شیرین میکنم.دیگه بقیه اش با خداست.

    حرفاتون خیلی خوبه. ولی میدونین مشکل چیه؟ اینا از جنس حرفاییه که همه میدونن و کسی بهش عمل نمیکنه. یعنی راه عمل کردنش برای جوونا محل سواله. کاش دور هم جمع بشیم و با بیان مصداق و مثالهای جزئی درباره این چیزای خوب و قشنگ حرف بزنیم.
    ممنون از نوشته دلنشینتون
    پاسخ:
    سلام عزیز
    بله من خیلی استقبال می‌کنم،درباره اش حرف بزنیم، گفتگو کنیم
    دوست ندارم بیام فقط بگم و برم 
  • ام شهرآشوب
  • اگه بشه که خیلی خوبه
    بچه داری کنی واسه خدا، شوهرداری کنی واسه خدا، حتی تشکرکنی واسه خدا
    پاسخ:
    سلام عزیزم
    نمیخوام خیلی آرمانی اش کنم ها
    توی مثال های کوچیک هم آدم میتونه.

    مثلا...یکی میگفت من خیلی طلا دوست داشتم، ولی اول زندگی مون جوری بود که نمیشد، همسرم نمی‌تونست بخره، حتی سرویسم رو( ک الان دیگه غالب مردم همینن) 
    میگفت با خودم حرف زدم، دیدم متونم به همسرم پول قرض بدم و طلای مجردی و یه مقدار پول رو بدون اینکه هیچ کس بفهمه تبدیل کنم به یه سرویس سبک.
    بعد که از خودم پرسیدم چرا اینکار رو کردی؟
    دیدم من زنم، خدا گفته مایه آرامش هم باشید و بهم رحم کنید من که میتونم با این گذشت به همسرم آرامش بدم اینکار رو می کنم.
    بعدا هم خدا برکتش رو به زندگی مون و همسرم میده.

    خدا خیلی دست باز با ما حساب می‌کنه،میدونه که هزار جور انگیزه تو قلب آدم میاد ولی بنظرم در همین حد باشه که بگی خدایا من بخاطر اینکه تو گفتی زن اینجور باشد و آن جور باشد این کار رو کردم...

    بعد تازه جالب بود می‌گفت من با این کارم فقط به همسرم رحم نمیکنم بلکه موجب میشم خیلی های دیگه هم شجاعت ازدواج کردن رو پیدا کنن.
  • ام شهرآشوب
  • خیلی خوبه اینجوری زندگی کردن. خیلی بابرکت میشه. به شرطی که در سالهای آینده همچنان این روحیه رو حفظ کنید

    منم به عنوان ریش سفید، یه چیزی بهتون بگم که روابطتون تکراری نشه
    اول اینکه اگه همسرتون هم اهلش هست، باهم یه سیر مطالعاتی داشته باشید که اینجوری بعد از سالها، هنوز حرف برای گفتن بینتون وجود داشته باشه، آخه بعد از یه مدتی آدم حرفاش کم میشه، باهم کم حرف میزنه و این آفته.

    ثانیا و مهمتر اینکه نذارید حرمتها بینتون از بین بره. همیشه یه حریمی برای حرف زدن بین خودتون حفظ کنید. حرمت که از بین بره، دیگه نه عشق میمونه، نه دوستی. مخصوصا توی دعواهای اجنتاب ناپذیر، حواستون باشه که احترام همدیگه رو حفظ کنید.

    بعدم اینکه بروید باهم بسازید :))
    پاسخ:
    بله...استقامت مهمه.
    یه عزیزی می‌گفت خانم ها کارِ خوب زیاد میکنن ولی اهل غر زدن و منت گذاشتن هم هستن.
    منت بذاری دیگه تمومه...تازه اثر سوءش بدتر هم هست

    ممنونم برای نکات ریش سفیدانه:)
    چون واقعا ماها یه چیزایی رو نمی‌بینیم که شما بعد چندسال زندگی ضرورتش رو حس کردید.
    سپااس:)

    احترام... سیر مطالعاتی مشترک
    هومم..

    چشم:))
    جعده اگر میخواهد جعده باشد بگذار باشد، من همیشه همان امام حسن مجتبای کریم می‌مانم ^_^

    ه
    اینو از دکتر حبشی شنیدم. نقل به مضمون :)
    این رویکرد عالیه ولی هیچ وقت از آموختن نسبت به همسر نباید غافل شد..خدا به تلاشهامون برکت میده ان‌شالله.
    نمیدونم کی ازدواج کردین ولی به نظرم جدیدا بوده لابد،پس تبریک ما را پذیرا باش عروس خانم ^_^
    پاسخ:
    عجب جمله ای!
    و...
    ایمانِ امام حسنی میخواد عمل بهش...

    یعنی چی آموختن نسبت به همسر؟
    *
    من هشتم دیماه 97 محرمِ همسرم شدم. اینجا نوشتم ولی خب همه که ندیدن:) 
    ممنونم بانوجان:)

    سلام
    خیلی ممنون که دعوتم کردین بیام. کامنتا رو خوندم. خدا قوتتون بده. بحثای خیلی خوبی شده بود.
    ولی منظور من این بود که توی متن پستامون به سمت موارد کاربردی و بیان موقعیت و مصداق بریم. همه مخاطبا نمیرسن کامنتا رو دنبال کنن ، ولی پست رو همه میخونن. (من خودم حقیقتش از اونایی ام که در حالت عادی نه کامنت میخونم ، نه کامنت میذارم ، نه حتی میرسم جواب درستی به کامنتای ارزشمند مخاطبای خودم بدم. الانم مثلا دارم تلاش میکنم عادتمو عوض کنم. ولی میدونم که نمیتونم و بعد چند وقت دوباره عین قبل میشم. ولی حتما اصل پست کسایی که دنبالشون میکنم رو میخونم و ازشون لذت میبرم.)


    اینکه میگم پستامون کاربردی باشه رو یه مثال میزنم براتون. الان من واقعا نرسیدم درباره ش بنویسم ولی باید مینوشتم. خواهرم کمتر از یک سال پیش عقد کرد. از سر بی تجربگی برای رابطه شوهرش با دوستای صمیمی مجردش محدودیت گذاشت که مثلا بتونه زندگیشو جمع کنه. همین چند روز پیش یکی از دوستای شوهرش تو یه جمع افطاری دانشجویی به شوهرش گفته بود انقدر بعد ازدواجت برخورد و تعاملاتت بد شده که من و بقیه داریم تو اصل ازدواج کردن تجدید نظر میکنیم! بعد شوهرخواهرم به هم ریخته. هم رابطه زن و شوهر وارد بحران شده و هم از اون طرف رابطه بین دوستایی که چندین سال با هم دوست بودن. تازه جمعه خواهرم اومده به من میگه اینجور شده و چه کنم حالا؟ خب من بزرگتر این چیزا رو قبلا باهاش به اشتراک نذاشتم که حالا اینطور شده. الانم با خامی خودش زده چندتا جوونو نسبت به ازدواج بی رغبت کرده. یه سری دوستی صمیمی رو به هم زده. خودشو تو جمع دوستای شوهرش بدنام کرده و خیلی پیامدای دیگه. و حتما من بزرگتر هم تو این مسئله سهم دارم.

    بنظرم اگه شروع کنیم اینجور چیزای مصداقی و تجربیات واقعی از زندگیامونو پست کنیم و بعد لابلاش حرفای کلی و نظرات خودمونو تعبیه کنیم ، احتمالا خیلی موثرتره.
    این کاریه که هالیوود میکنه. هیچوقت نمیگه خدا نیست ، ولی القا میکنه که بشر و تدبیر انسانی همون خداست. ذائقه ها طوری شدن که اگه صریح بگیم بیاین واسه خدا همسرتونو دوست داشته باشین ، میگن خب که چی؟ یعنی چی؟ اینو که خودمونم میدونستیم. ولی اگه بیایم مصداقی بگیم که مثلا این اتفاق افتاد و من این واکنشو نشون دادم تا زندگیم حفظ بشه اثرش بیشتره.

    نه لزوما از زندگی مشترکمون ، شاید از همه ابعاد زندگیمون میشه تجربه بدیم به خواننده. و احتمالا شاید حتی حرفی از خدا و اسلام نزده باشیم ولی عملا داریم خدا تزریق میکنیم زیر پوست مخاطب.

    مصداق واقعی آوردن برای مردم خیلی قابل پذیرش تره. میگن ئههههه ... راست میگه ها... میشه یه زنی بچه داشته باشه و با بچه ش کشیک بیاد. ئههههه ... راست میگه ها... ما که ماه رمضون ناهار نمیخوردیم ، الانم میتونیم با میان وعده های سبک و مقوی بجای ناهار خواب و خوراکمونو اسلامی کنیم. ئهههه ... راست میگه ها... میشه به زنی که سرطانش داره بسرعت پیشرفت میکنه بگیم حالت داره خوب میشه عزیزم و روحیه بهش هدیه کنیم. ئهههه ... راست میگه ها... میشه پدرمونو متقاعد کنیم که با ازدواج خواهر کوچولوی نازنینمون با یه پسر دانشجویی که شغل دائم و سربازی نرفته و خونه هم نداره موافقت کنه. و تموم اتفاقای واقعی که تو زندگیای همه مون هر روز داره میفته...


    البته من الان پستای قبلیتونم سریع خوندم. شما پستای خوب و مصداقی مینویسین. بنظرم همین یکی یه کوچولو آرمانی و شعاری شده بود که البته در عین حال خیلی هم خوب و دلنشین بود. با این حال ببخش منو که صریح گفتم. ما یه کم بخاطر سبک زندگیامون عادت کردیم رک باشیم. و میدونم که این عادت خوبی نیست.


    طولانی ترین کامنت زندگیم بود. میتونم برم و تا یه سال دیگه جایی کامنت ندم [خنده]

    پاسخ:
    سلااام
    کیفور شدم عجیییب!
    بله بله درست میگی.
    مصداقی تر بهتره.
    و اصلا خوبه که بعضی الگوها گفته بشه.
    ان شاالله در دستور کار قرار میگیره:)
    راحت باش خواهر، استفاده کردیم.

    اتفاقا وبلاگ شما هم برای شخص بنده خیلی مفیده.
    دم شما گرم
    آخی مبارک باشه. خب پس هنوز خیلی اولشه ^_^
    ان‌شالله که همه مسیر رو با دل خوش و قلب محکم طی کنین.
    آموختن نسبت به همسر همونیه که میدونین و در دو بعده. یکی اینکه از مردها بدونیم. خیلی وقتها خانمها و آقایون برداستهاشون و انتظاراتشون چیزیه که جنس مخالف نمیدونه اصلا. کارهایی میکنن که نسبت به هم نیت خیر و الهی دارن ولی برداشتی که از سوی جنس مخالف اتفاق میفته برعکسه. و یک بُعد دیگه هم آموختنِ همین همسر گرامی خودمونه. چیزی که او دوست داره، چیزی که او به محبت تعبیر میکنه، چیزی که او ازش دلخور میشه و ... 
    یعنی حسن فاعلی که داریم حسن فعلی هم باید داشته باشیم و برای رسیدن به حسن فعلی باید تلاش کنیم چون نیت به تنهایی ساپورت کننده زندگی نیست.

    حرف عجیب و خاصی نبود ببخش بد گفتم ^_^
    پاسخ:
    بله خیلی:) 
    ممنون عزیز برای توضیح و توصیه

    حسن فعلی و فاعلی هم خوب اومدی،قیافه اش ترسناک بود ولی فهمیدم.
    یه کتابی هم هست در این زمینه که بنظرم خیلی مفید و جالب و موثره: 5 زبان عشق
    نویسندش خارجیه ولی بنظرم حرفش معقول و جالبه.
    تو طاقچه هم هست
    این وصل شدن به خدا و کار کردن صرفا برای خدا رو همیشه جز نصحیت پدر و مادر هست 
    گاهی موفقم و گاهی نه 
    گاهی که تو روابطم این در نظر میگیرم کسی نبینه حتی ، با خودم میگم تو بخاطر خدا کردی دیگه اون عصبانیت دیگه اون دلسری و غر زدن وجود نداره 

    خب که تمرین اش کنیم و بسط بذیم به کل امور زندگی 

    :))
    پاسخ:
    سلام عزیزم
    احسنت به پدر مادرت
    کاش ما هم از این درس های عملی مفید به بچه هامون بدیم.
  • ناچیزترین غبار تراب
  • سلام و احترام؛ 

    ضمن عرض تبریک همراه با تاخیر خدمت شما و همسر گرامی به مناسبت وصلت آسمانی ازدواج تون، اگر فرصت کردید به دلنوشته های لینک ذیل و سایر بخش های سایت صراط عشق مخصوصا بخش های "فدای فاطمه"، "دل نوشته" و "اشعار" نگاهی بیاندازید:

    http://yon.ir/TjTNR


    * کانال تلگرامی سبکبالان

    http://yon.ir/lDil5


    قلم نورانی تان مستدام به نگاه های اهل بیت (ع)

    ان شاء الله همیشه در پناه مادر مهربان (س) 
    عاقبت به خیر و سلامت باشید


    یا زهراء (س)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">