و نراهُ قریبا

آمدنش را قریب می بینیم...

و نراهُ قریبا

آمدنش را قریب می بینیم...

و نراهُ قریبا

بسم رب الزهراء

سلام...

شاعر میگه:
من اگر برخیزم،تو اگر برخیزی،همه برمی خیزند
من اگر بنشینم تو اگر بنشینی،چه کسی برخیزد؟

**
اینجا سعی میکنم چیزی بنویسم که برای دیگران مفیده، از روزنوشت ها تا خاطرات و دغدغه ها... گاهی هم برای گفتگو و یا به نتیجه رسیدن، مطلبی رو منتشر میکنم.
اگر براتون مفیده بمونید و بخونید.
باعث افتخاره بنده است که محبان حضرت مهدی(عج) اینجا تردد می کنند.
*
همه ی نظرات برام ارزشمندند و دوست دارم با دقت بخونم و جواب بدم،اگر گاهی نشد یا با تاخیر بود، ببخشید.

بایگانی

دغدغه‌های خواهرانه

دوشنبه, ۲۴ آبان ۱۴۰۰، ۱۱:۵۲ ب.ظ
برای چندمین بار با همدیگه حرف زدیم، این بچه خیلی پرانگیزه بود، خیلی سرحال، پرانرژی، کاری... به شدت بچه دوست بود، اون وقت‌ها که هنوز مد نبود بین مذهبی‌ها بچه زیاد داشتن، می‌گفت من چهارتا بچه می‌خوام.
۲۰ ساله بود، خیلی حیا داشت، دانشگاه شون پر بود از دخترهای بی‌حیا، از اونها که صمیمی میشن...
اومد به مادر پدرم گفت: من دوست دارم ازدواج کنم.
سرمایه ای نداشت، ولی باعرضه بود و خیلی خوش روحیه و جهادی...
بهش گفتن بچه‌ای، نه درسی خوندی نه سربازی ای رفتی، واستا فلان مسأله حل بشه بعد... پدرت هم که نداره کمکت کنه.
باحیاتر از اونی بود که بخواد اصرار کنه و تو روی کسی بایسته. کسی رو هم که مدنظر نداشت، مادرم باید براش مورد جور می‌کرد که خب وقتی نمی‌خواست...
من هم که بچه بودم. نمی‌فهمیدم...
خودش هم شاید فکر نمی‌کرد اون مساله انقدر دیر حل بشه، شاید به عنوان پسر خودش رو مسئول می‌دونست... مسئول مادرم، پدرم، من!
همیشه بیشتر از وظیفش احساس مسئولیت می‌کرد
گاهی با هم گپ می‌زدیم، درددل می‌کرد، سعی می‌کردم از زیر زبونش بکشم که کسی تو فکرشه یا نه، ولی نبود...
تا اینکه روزگار گذشت، درسش تموم شد، سربازیش تموم شد، چندین سال از عمرش تموم شد، چند تا کار رو هم وارد شد و تموم شد، ولی اون مساله حل نشد...
حالا هر کسی بهش میگه: دیر شده برات، ازدواج کن، نمیشه...
اون روز بهم میگه: من دیگه انگیزه ندارم... دیگه هیچ حوصله ای برای شروع یه زندگی ندارم. دیگه از سنم گذشته، حوصله چالش خوردن با آدم جدید ندارم. حتی حوصله شناسوندن خودم... دیگه الان تو یه حالی ام که دوست دارم تنها باشم، حتی زن هم بگیرم، ترجیح میدم کاری به کار همدیگه نداشته باشیم! من مدل خودم باشم اون هم به مدل خودش! بعد خب با این وضع روحیم، چه کاریه که ازدواج کنم؟!
حرفش منطقی بود. با این روحیه ازدواج کردن، عایدی نداره.
ولی خب ناراحتم براش... دوست داره که زندگی تشکیل بده، ولی میگه نمیدونم با خودم چند چندم. خب با این شرایط، نگرانه. نکنه دختر مردم رو بیچاره کنه.
الان نمیخوام بشینم غصه روزهایی که رفت رو بخورم، ولی دلم میگه باید بهش کمک بدم، نمی‌دونم چجوری! حتی تا اون روز فکر می‌کردم دغدغه اش مالیه بیشتر، اما فهمیدم بیشتر دغدغش همین وضعیت روحیشه...
*
مردد بودم این مطلب رو اینجا بگذارم یا نه. امیدوارم قضاوت نشه و اگه کسی واقعا چیزی به ذهنش می‌رسه کمک بده. وگرنه که بخونید و رد بشید. ممنونم.
  • .. مَروه ..

نظرات  (۱۰)

تنها چیزی که می‌تونم بگم اینه که شاید مثلا از ۱۸ تا ۴۰ سالگی کسی نتونه به دلایل مختلفی ازدواج کنه، ولی این تصمیم که چون ۲۰ سال تنها بودم باید ۳۰ سال بعد رو هم تنها باشم و دیگه هیچی فایده نداره، منطقی نیست. زندگی کوتاه‌تر از اونه که بخوایم حتی از یه روزش صرف‌نظر کنیم، چه برسه به بیست سی سال.

پاسخ:
سلام مهتاب جان
من هم این نکته رو بهش گفتم، گفتم حالا که این ده سال گذشته، شاید «الان» فکر کنی خب من دیگه برام سخت شده و فلان و باز زمانت بگذره... اما واقعیت اینه که اگه زود نجبنی و با تلاش زیاد خودت رو احیا نکنی، چندسال دیگه اولین پشیمون خودتی، میگی ای بابا، کاش تن به جراحی روحم میدادم قبل اینکه بیماریم شدیدتر بشه، به هر حال امسال، بهتر از ۸ ، ۹ سال دیگه است!
حرفم رو قبول داشت، ولی انگار هل دادن میخواست

سلام و عرض احترام.

با سیونت ؛ داشتن درآمد پایدار و حرفه ای را بدون سرمایه اولیه تجربه کنید.

سیونت اولین و تنها پلتفرم خرید و فروش فایل همراه با گارانتی راه اندازی شد. هم اکنون با ساخت غرفه و فروش فایل های خود، درآمد میلیونی کسب نمایید.

در سیونت تمامی امکانات و قابلیت های یک فروشگاه اینترنتی تمام عیار فایل به صورت کاملا رایگان و بدون محدودیت زمانی در اختیار شما قرار گرفته و صرفا به ازای هر فروش موفق ، از شما کارمزد کسر خواهد شد.

منتظر حضورتان هستیم.

https://savenet.ir

  • اقای ‌ میم
  • منم همینم اگه چیزی به ذهنتون رسید به ما هم بگید

    سلام

     

    ضمن تایید حرفهاش باید بگم به حرفهاش محل نذارید. درصدی ناز کردن و گله بابت گذشته هست که یه ذره هل بدید احتمالا موتورش روشن بشه. هل دادن یعنی چی؟! مورد پیدا کنید و مشخصاتش رو بهش بگید و بعد بگید واسه شب جمعه مامان میخواد بره ببینه مثلا! اجازه هم نگیرید! 

    اینجور مواقع با گفتگو هیچی حل نمیشه :)) البته شاید هم بشه 😐 نمیدونم!

    پاسخ:
    سلام
    یه چیزی تو همین مایه ها به ذهنم رسیده بود. نظر همسرم هم همین بود. ولی اون روز که این حرف ها رو زد یکم ترسیدم که نکنه کارم اشتباهه
    ممنون برای کمک تون

    نه

    بنظرم اشتباه نیست کارتون

    همه تیر و طایفه و اطرافیان ما بالای سی ازدواج کردن

    حتی خانوم ها

    هیچ وقت دیر نیست

    شاید یه ذره به مشکل بخورن ولی دیر نیست واقعا ... 

    همون هل رو بدید و خبرش رو بگید که ما هم خوشحال بشیم :) ان شاءالله

    پاسخ:
    دلگرم شدگانیم...
    آخه ماها  به نسبت زودتر ازدواج می‌کنیم، همه زیر ۳۰
    برای همین شاید دچار این حس شده. و البته بقیه هم هی بهش میگن که دیره، دیره... (کاش نگن! دلسوزی به سبک خاله خرسه!)

    ان شاالله، به دعای حضرت زهرا...س
  • اقای ‌ میم
  • شاید اگه ارزش بزرگی براش تو ازدواج پیدا بشه بره سراغ ازدواج

    پاسخ:
    من هیچوقت درباره ازدواج احساس بی ارزشی نکردم.یا بی انگیزگی.  برای همین واقعا نمیتونم این جمله رو درک کنم. خودش هم وقتی میگه من دیگه قفل میشم، نمی‌دونم چه جوابی بدم! ربطی هم به سن نداره ها، دوستای همسن و سالم هم بودن که این بی انگیزگی رو بهم گفتن.
  • پیـــچـ ـک
  • سیب بچین سر راهش تا از خونه‌ی خودش بره بیرون.

    😀

    سلام 

    باید آروم آروم بندازیش توی معرکه.

     

     

    پاسخ:
    :)) وضعیت ازدواج پسرها الان همینه واقعا! باید هی چونه بزنیم... از بس که می‌ترسن. حالا برخی ترس اقتصادی برخی تزس روحیاتی برخی هم خانوادگی و آماده نبودن و ... ، روند بهتر هم نمیشه، بدتر میشه فقط‌... انقلاب فرهنگی لازمه.

    سلام عزیز...
    مثل اینکه راه دیگه ای نیست.
    ولی باید فکر کنم به این که چه گام هایی لازمه.

    سلام 

    متن و دلنوشته خوبی بود.

    شما یک نذری براش بکن . 

    حدیث کساء بخونید. یه جایی دیدم دعای معراج برای بخت گشایی مفیده. کارتش رو بگیر بهش بده همراهش باشه منتهی نگو برای چی. 

    ما هم دعا می کنیم به حق شهدا ان شاءالله یه عروس خوب و مومن نصببتون بشه 

    پاسخ:
    علیکم السلام
    نذر پیشنهاد خوبیه. خودش که نمیخونه، بلکه ما بخونیم اثر کنه. به حق حضرت زهرا...س

    ممنون برای پیشنهاد. ان شاالله.
    ممنونم ازدعای خیرتون. الهی برای همه اونهایی که میخوان و همه اونهایی که تو این شرایطن.
  • اقای ‌ میم
  • اصلا شاید تا به حال بی انگیزگی رو درک نکردید؟

    یادم میاد به یه بنده خدایی میگفتم بی انگیزه شدم میگفت نه تنبلی

    در حالی که همون موقع گوشی نو خریده بودم بازش نکردم ببینم کاراییش چه جوریه خوبه بده دو روز بعد بازش کردم دیگه تنبلی در این حد نیست که آدم گوشی رو باز نکنه

     

    پاسخ:
    چرا، بی انگیزه شدم تا به حال... حتی الان یادم میاد در زمینه ازدواج هم یه زمانی بی انگیزه یا بهتر بگم، بی حوصله شده بودم.
    ولی شاید چون زود احیا میشم و خودم خودم رو احیا میکنم الحمدلله، نمیدونم به دیگران باید چی بگم
  • اقای ‌ میم
  • مشخصه که الحمدلله روحیه خوبی دارید

    پاسخ:
    من خیلی برای روحیه خودم تلاش می‌کنم ، خیلی... و در کل برای خودسازی خودم

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">