خوشا کسی که اگر شاعر است،شاعر توست
شنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۷، ۰۷:۳۰ ب.ظ
تابستان 94 بود
مشهد بودم
روبروی پنجره فولاد ایستاده بودم
شلوغ بود
گفتم امام رضا جان، دلگرمم کن... به بودنت
و حضورت...
و اینکه هوایم را داری...
همیشه دورتر می ایستم و نمی خواهم برای رسیدن به ضریح
فرصت ناب اتصالم،
مشغول شود...
اما خب
پنجره هایش را گرفتن هم
لذت بخش است...
یک لذت دلچسب...
روبرویم راهی بین مردم باز شد،رفتم جلو، پنجره را گرفتم
خواستم هزار حرف نگفته ام را در لحظه بگویم و ببوسم و برگردم
اما نمیدانم وسط آنهمه نیاز
چه شد که تنها این شعر،
بر زبانم جاری شد:
پنجره فولاد رضا برات کربلا میده...
اصلا انگار مولاجانم راه باز کرد تا من این شعر را بخوانم
و تمام غصه ها
در همین پیوند بین مشهد و کربلایم
حل شود...
*
من رو بخواه
بقیه زندگی ات رو خودم حل می کنم...
تو بیا دنبال من، تو رضایت منو جلب کن، بقیه اش با من
من کان لله
کان الله له...
*
میلاد حضرت معصومه جاانمون بر همه مبارک،و روز دختر هم، مخصوصا به دختران عزیز...
- ۹۷/۰۴/۲۳