تو فکر کردی کی هستی؟
يكشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۴، ۰۸:۴۹ ب.ظ
دوست ندارم که وبلاگم تبدیل بشه به یه دفترچه خاطرات شخصی..اما سبک من برای نوشتن همون چیزیه که به ذهنم میاد و من رو درگیر میکنه..
گاهی نوشتنِ شعره،گاهی کوتاه نویسیه،گاهی خیال پردازیه و حالا ترجیهم اینه: ساده و بلند نوشتنِ روزانه هام.
ببینید بزرگواران
همه ی ما با کم کاریهامون
مسئول سرشلوغی ها و پرکار بودن کسانی هستیم که دارن جور ما_من نوعی که تخصص اونها یا همت اونها رو ندارم_ رو میکشند..
فردای قیامت چطور میتونیم جوابشون رو بدیم؟
بنده بعضی وقتها شرمنده میشم از سوال پرسیدن..چرا؟
چون یک بنده ی خدا باید وقت بگذاره برای من و ذهنش رو سامان بده که بتونه مورد سوال من رو به زبان ساده ای برای منِ بی علم ارائه کنه..
من از خودم خجالت میکشم وقتی هزینه های دانشگاه برای منِ دانشجو رو می بینم و نگاهی که به خودم می اندازم میبینم دانش جو بودن در من متجلی نشده.
استاد راست میگن
کسی که تاریخ جامعه ی خودش رو نمی دونه، جریان شناسی تاریخش رو نمی شناسه، یک دانشجوی بی بصیرته..
و من خجالت می کشم از رهبرم که انقدر از دغدغه هاشون برای جامعه و علوم انسانی میگن..
منِ داشجو،باید انقدر اندوخته ی ذهنی داشته باشم که حتی اگر استاد من،شبهه ای رو مطرح کرد،اگر توانایی پاسخگویی به خودشون رو ندارم، حداقل بتونم دوستان و اطرافیانم رو روشن کنم...
یادمه عید امسال حس عجیبی داشتم..
حس می کردم سال سختی در پیش دارم..
سالی پر از مسئولیتهایی که جز من کسی حاضر به انجامش نیست و این یعنی افتادن در مسیری که راه گریزی ازش ندارم،اما...
تخصصم در حد اون مسئولیت نیست....
باید برای هم دعا کنیم..
خواهشا دعا کنید شهدایی که نگاهشون به ماست،
بخاطر حرف ولایت فقیه
از ما شکایتی نداشته باشند...
خواهشا دعا کنیم برای هم...
- ۹۴/۰۸/۲۴
مسئول سرشلوغی ها و پرکار بودن کسانی هستیم که دارن جور ما_من نوعی که تخصص اونها یا همت اونها رو ندارم_ رو میکشند.."