جهالتی به نام خود بزرگ بینی
مدتیه دارم سعی میکنم خودم رو از بالا ببینم!
از جایی برتر و عمیق تر از سطح خودم...
با چشم های خودم من حق ترین و بهترین ادم عالمم!
اما واقعیت...
واقعیت رو اگه میخوام ببینم باید از سطح خودم بالاتر برم...
اولش شروع کردم ریشه یابی افعالم..
چرا عصبانی شدم؟
چرا خوشحال شدم؟
چرا ناراحت شدم؟
چرا خوشم اومد؟
شروع کردم به خوندن اساسی ترین بخش وجودم،یعنی نوشته هام...
به وبلاگ که رسیدم..
متن هام
نظرات
جواب هام به نظرات...
از شما چه پنهون
دردناکترین و در عین حال بهترین ضربه ی روحی اینه که عمق بدی هات رو بفهمی...
واای
تازه فهمیدم چقدرر خودمحورم...!!
خییلی بده که خودم برام خیلی مهمه و همش توی ذهنم فکر میکنم عجب آدم بزرگیم من!!
جل الخالق...
*
خدایا
سه چهار تا سحر بیشتر نمونده از ماه بنده هات...
من خیلی جاهلم
خیلی فقیرم
خیلی .....
خودت کمک کن
آدم بشم....
وقت تنگه...