تدبیر امور منزلیه :)
نوجوون که بودم، وقتی مادرم میگفت شب نباید ظرف کثیف تو سینک بمونه، فقر میاره؛ با مغز کاوشگر نوجوانیم، تو دلم میگفتم آخه ظرف کثیف چه ربطی به فقر داره!؟
ولی بعد عروسی، دو تا نکته خیلی برام مهم شد
یکی همین ظرفی که شب تا صبح میمونه، یکی هم تمیزکردن خونه قبل از سفر.
وقتی بچه نداشتم حتما طوری تنظیم میکردم که آخر شب، سینک تمیز تمیز باشه. صبح ها که بلند میشدم حس سبکی خیلی خوبی داشتم، همه جا تمیز بود. « ذهنم درگیر کثیفیهای محیط نمیشد.» آزاد و رها میرفتم پی کارهام. مطالعه، خلق هنر و ...
وقت غذا هم که میشد، سینک تمیز بود. گاز تمیز بود. روی کابینت ها تمیز بود. اصلا دلت میکشید بری توی اون آشپزخونه یه چیزی درست کنی با لذت بخوری...
اما شبهایی که به قانونم پایبند نبودم، صبح پا میشدم برم یه آب بخورم، ظرف های توی سینک رو میدیدم، میرفتم چای بذارم، لک گاز رو میدیدم و ...
دارم از «تلنبار کارهای مونده» حرف میزنم، از «بار اضافه روی ذهن» که الان ثابت شده برای تمرکز، یا موفقیت تو کسب و کار، چقدر مهمه! الان میان نظم چینی و فنگ شویی و قانون چاکراها و ... رو برای ما میگن!
مایی که اگه اسلام رو با همه جزییات، عمل کرده بودیم، هیچوقت محتاج شنیدن این چیزها هم نمی شدیم.
البته این مطلبم حدیث نفس بود، خواستم برای خودم بگم کار کم مداوم رو در برنامه قرار بده همیشه.
من اون زمان که دونفر بودیم برای خودمون، از صبح هر ظرفی استفاده میکردم مرتب میچیدم تو سینک، شب بعد شام یه باره همشو میشستم. ( چون کم بود) ولی خونه های چندنفری اگه هر وعده نشوره آدم، خونه زود منفجر میشه.
بعد بارداری از ظرف ها بیزار بودم. از دیدن غذای مونده و ...
دیگه این نظمه به هم خورد، گاهی همسرم میشست، گاهی که بهتر بودم خودم.
بعد اومدن فندق خانم که دیگه کلا نظم همه چییی خراب شد:)) نه خونه مرتب بود، نه ظرف نه گاز نه ساعت خوابمون نه غذاها نه اعصاب خودم، هیچی! حتی قانون تمیزی خونه قبل سفر هم نقض شد و ما میرفتیم سفر بعد چند روز خسته و کوفته میومدیم با یه خونه نامرتب مواجه میشدیم که انگار خستگی به تنمون میموند. بعد تا بیایم سرحال بشیم و جمع و جور کنیم کلی طول میکشید.
درصورتی که وقتی از سفر بیای ببینی همه جا تمیییزه، انقدر سر وجد میای دوست داری همون لحظه وسایل چمدونت هم جابجا کنی که تمیزی اون خونه خوشگل، جریحه دار نشه:))
بعد چند ماه که اعصابم و توانم اومد سرجاش و به این «پذیرش مهم» رسیدم که زندگی همینه! باید بلند شم و دوباره زمام امور رو دست بگیرم. باید زندگیم رو همینطور که هست، بپذیرم و مدیریت کنم، دیگه یاعلی گفتم و به مرور سعی کردم نظم از دست رفته رو برگردونم.
باوجود نرگس خیلی سخته. مخصوصا که روی ظرف شستن و بعضا آشپزی من حساسه. چون نمیبینه دارم چیکار میکنم. گاهی میذارمش روی کابینت، ولی خب میاد دست میزنه به وسایل، من هی با استرس باید کارمو بکنم، زیاد راه ایمنی نیست، راه مواقع اضطرارمه :)
جدیدا به این رسیدم که حین پختن شام، که معمولا پدرش هست و مشغول میشه با وسایلش و تلویزیون و ...، ظرفهای روز رو بشورم. که بعد شام فقط دو سه تا ظرف مونده باشه بشورم تموم شه.
چند روزی اینو عملی کردم خداروشکر، ولی باز الان به این رسیدم که ظرفهای روز رو عصر بشورم، حین پختن شام اونها رو جابجا کنم ( جا باز بشه) که بعد شام اون اندک مجالی که نرگس مشغول میشه و من میتونم برم کاری بکنم، صرف شستن ظرف های شام بشه دیگه جابجایی ازم وقت نگیره.
*
غول بعدی من، تمیزی گازه که میخوام برسم بهش.
گاز من ،به دلیل وجود شبکههای چدنی بزرگ، با دنگ و فنگ زیاد تمیز میشه. یعنی یه زمان خاصی لازمه این گنده بک ها رو بذارم رو سینک تمیز، خودشو تمیز کنم، بعد اونها رو با مشقت! اگه کوچیک بود میذاشتم تو سینک آب داغ میگرفتم روش که روغن هاش بره با سیم، راحت بود.
فعلا برنامم برای گاز اینه که وقتی مهمون میاد و داره ظرفها رو میشوره ، من گاز رو تمیز کنم، بعد برم ظرفها رو آب بکشم.
یا وقتی قراره بریم مهمونی که بهترین زمانه، گاز قرار نیست استفاده بشه، بهترین فرصته برای تمیزکردنش، اینطوری وقتی برمیگردی هم شام مفت خوردی:))) هم خونه ات تمیزه 😁
و از اونجایی که ما حداقل هفته ای یه نوبت مهمونی دعوتیم یا مهمون برامون میاد (الحمدلله) ، فعلا همین هفته ای یکی دو بار برای گاز خوبه. باز هم یه زمان باید خالی کنم برای شبکه های چدنی اش.. که دارم با مرتب کردن ساعات خوابم سعی میکنم بهش برسم، به فیض زمان های خالی، بدون نرگس :)
آخه یه معضل دیگه سبکی خوابشه! یعنی بیداره نمیذاره وقتی هم خوابه نمیشه! خیییلی آروم و بیصدا فقط کارهای مهمتر مثل آشپزی رو باید برسم که اگه وسطش بیدار شد و بدخواب شد و بقیه کارها موند، اون مهمترینه انجام شده باشه.
##
پی نوشت: این متن رو حدودا یه ماه قبل نوشتم فکر کنم. الان توی ظرفها به اینجا رسیدم که یه روز سینک رو برق انداختم، بعد انقدر خوشگل شد دلم نمیاد اصلا ظرف کثیف توش بمونه :) همون لحظه که چیزی میخوریم، ظرفشو میشورم. ( البته دخترم هم بزرگتر شده، حساسیتش روی من یکم کمتر شده. وقت بیشتری دارم.)
یه قانون جدید هم اضافه شده: « کاری که کمتر از ۲ دقیقه طول میکشه رو به بعد موکول نکن.»
اینم خیلی خوبه، مخصوصا برای من که سال ها عادت داشتم هی به بعد موکول میکردم. بعد به خودم میام میبینم کلی چیز میز رو کابینته که واقعا اگه همون لحظه بعد استفاده گذاشته بودم سرجاش، اصلا خونه نامرتب نمیشد!