و نراهُ قریبا

آمدنش را قریب می بینیم...

و نراهُ قریبا

آمدنش را قریب می بینیم...

و نراهُ قریبا

بسم رب الزهراء

سلام...

شاعر میگه:
من اگر برخیزم،تو اگر برخیزی،همه برمی خیزند
من اگر بنشینم تو اگر بنشینی،چه کسی برخیزد؟

**
اینجا سعی میکنم چیزی بنویسم که برای دیگران مفیده، از روزنوشت ها تا خاطرات و دغدغه ها... گاهی هم برای گفتگو و یا به نتیجه رسیدن، مطلبی رو منتشر میکنم.
اگر براتون مفیده بمونید و بخونید.
باعث افتخاره بنده است که محبان حضرت مهدی(عج) اینجا تردد می کنند.
*
همه ی نظرات برام ارزشمندند و دوست دارم با دقت بخونم و جواب بدم،اگر گاهی نشد یا با تاخیر بود، ببخشید.

بایگانی

۳ مطلب در شهریور ۱۴۰۱ ثبت شده است

سمت دیگه‌ی کربلای من

دوشنبه, ۲۱ شهریور ۱۴۰۱، ۰۷:۳۹ ق.ظ

تا جایی که من فهمیدم، دین اسلام، دین حسرت خوردن و غصه خوردن و نشستن نیست. 

اینکه بشینی بگی واای من چقدر بدبخت و بی‌سعادتم که نرفتم کربلا و حالت بد باشه و حوصله اطرافیانت رو نداشته باشی چرا چون دلتنگی، 

اون چیزی نیست که خدا و اهل بیت ازمون می‌خوان.

بنظر من شیعه باید جاری و سیال باشه. 

اینکه مولاعلی میفرمان: «اگه اون چیزی که خواستی نشد، از چیزی که هست غمگین نباش‌.» یعنی همین جاری بودن...

یعنی به جای نشستن و غصه و حسرت خوردن و بعضا ناامیدی و کفر گفتن که : آره دیگه خدا منو دوست نداره! 

بشین نقش جدیدت رو دریاب! 

#

گفته بودم بعد مدتی از قرارگرفتن تو شرایط خونه مامان، فهمیدم خیراتی داشته و تقریبا کنار اومدم. 

و اما چه خیرهایی؟ 

این قسمت: کربلای من!

يكشنبه, ۲۰ شهریور ۱۴۰۱، ۱۰:۱۹ ق.ظ

سه شنبه ظهر بچه واکسن زده بود، عصرش همسرم گفت: بنظرت به فلانی بگیم بیاد خونمون قبل کربلا ببینیم‌شون؟ 

یه نگاه به خونه کردم، یه نگاه به ساعت. دیدم بچه استامینوفن خورده، خوابه، خونه هم تقریبا تمیزه. گفتم بگو بیان.  

۴ شنبه، روز آخری بود که خونه بودیم، ۵ شنبه بنا بود بریم خونه مامان و جمعه ان شاالله همسر راهی بشه... یک عالم کار داشتم، از شستن لباس‌های نرگس و خودمون تا برداشتن وسایل خودم و بچه و همسر. معمولا وقتی قراره یه عالمه ریزه کاری رو تو فرصت کم یادم بمونه، خیلی دچار استرس میشم. 

ولی دیگه گفتم فعلا که اوضاع خوبه، هی مخالفت نکنم. خلاصه رفتم آشپزخونه برای تدارک غذا. بعد از چند دقیقه همسرم گفت: می‌تونی کیک هم درست کنی؟ این بار بدون اینکه بخوام با تعارف فورا جواب بدم و بعد خودمو تو معذوریت حس کنم و بعد سختم بشه غرش رو به همسر بزنم. یا اینکه بخوام فورا بگم: این چه انتظاریه که داری؟!  اولش خیلی منطقی چند ثانیه فکر کردم فارغ از مقصود همسر، آیا می‌تونم، یا نه؟ 

بعد دیدم اره با توجه به شام ساده‌ای که انتخاب کردم و خواب بودن نرگس، میتونم کیک بذارم. خودمم بدم نمیاد. 

خلاصه  شروع کردم کارها رو انجام دادن که یهو مهمونمون زنگ زد گفت فلان کار واجب برامون پپیش اومده و به جاش فردا شب میایم:/ ( دیگه ما هم نگفتیم فرداشب سختمون میشه و...)  این شد که غذا رو رها کردم و رفتم پی کارهای دیگم. 

۴ شنبه از صبح سر پا بودم، تازه ساعت ۶ عصر لباس شستنم تموم شد! همسر هزارجا کار داشت، نرگس گریه می‌کرد و تب و بی‌قراری... مثل شب قبل که نتونسته بودم خوب بخوابم. تا آخر شب، به حدی رسیده بودم که، کمر، پا، زانوهام، درد شدیدی داشت ولی همچنان مجبور بودم بدو بدو وسیله بردارم. و ذهنم مثل یه کامپیوتر تند تند ، تند تند، نکات رو یادآوری می‌کرد. 

مهونامون دیر اومدن و زود رفتن، با این حال، ساعت ۲ شب، آخرین باری بود که ساعت رو دیدم، فکر کنم حدود ۳ خوابیدم. 

درحالی که هنوز یه سری ظرف نشسته داشتم و لباسهای بچه خشک نشده بود که بذارم تو ساک. 

( یعنی شبی که قراره فرداش بریم جایی من اصلااا آرامش ندارم. خوردنی های یخچال باید ساماندهی بشه، یه ذره غذا یا زباله بمونه خونه بو می‌گیره ، همه دمنوش ها، سبزی خشک‌ها و ... باید بره تو یخچال وگرنه حشره جمع میشه و .... حالا خود وسایل برداشتن به کنار!  همش می‌ترسم چیزای مهم جا بمونه! از بس که بچه بودم وسایلمو جا میذاشتم و کلی دردسر می‌کشیدم بخاطرشون. ) 

پنج‌شنبه ساعت ۶.۵ صبح دوباره بیدار شدم، که قرار بود ۸ از خونه بزنیم بیرون‌. 

باز بدو بدو... موارد باقی توی لیست رو چک کردم و انجام دادم.

امیدم این بود وقتی رسیدم خونه مامان، بخوابم. می‌دونستم داییم بیمارستانه و زنداییم خونه است، می‌دونستم بخاطر دختردایی ۴ ساله‌ام خبری از استراحت نیست. دفعه قبل که دیده بودمش یک لحظه نباید از نرگس چشم برمی‌داشتم، قشنگ خطر جانی داشت! 

از اون دخترهای لوس که جرئت نداری چیزی هم بهش بگی و یه سره داره میگه حوصلم سر رفت. 

البته الان فهمیده‌تر شده به نرگس آسیب نمی‌رسونه ولی... 

به مغز من چرا:) 

حیف که کلی برنامه داشتم برای این‌همه روز تهران بودنم.

#

این متن رو سه روز پیش نوشتم ( همون پنجشنبه شب) ولی بعدتر... که کمی از اینجا بودنم گذشت، جلوه‌ی خیر و اون سمت دیگه‌ی اینجا بودنم تو این شرایط رو دیدم. ( هنوزم سخته ولی قابل تحمله) 

#

نرگس داره اولین لثه دردهاش رو تجربه می‌کنه. البته اصلش از مشهد شروع شد، ولی این روزا دیگه خیلی بیشتر. 

هنوزم شک دارم دندونشه یا نه ولی همه شواهد که اینطوری نشون میده. 

زبونشو به لثه هاش می‌ماله و جیغ می‌کشه :( گاهی هم تب می‌کنه. 

#

زنداییم هر روز که میره بیرون وقتی برمی‌گرده برای بچه خوراکی و ... می‌خره و کلا با همین امید، تو خونه می‌ذارتش. البته که حقیقتا نمی‌مونه! و از یه ربع بعد رفتن مادرش شروع به گریه می‌کنه. به زور آروم میشه ولی باز ۵ دقیقه بعد شروع می‌کنه پشت سر هم میگه: پس چرا مامانم نیومد؟! من میخوام همین الان بیاد. من دیگه نمی‌تونم تحمل کنم. من بدون مامانم می‌ترسم و ...

و یا اصرار شدید می‌کنه که دوباره به مامانم زنگ بزنین. 

اعتصاب غذا و خوراکی و بازی و همه چی می‌کنه :/ 

چقدر بد و سخته که بچه اینهمه وابسته باشه. دقیق نمی‌دونم چرا اینجوری میشه. 

ولی واقعا اونجا که زنداییم با افتخار گفت بچه‌ام مثل خودم عاطفیه، خیلی دوست داشتم بگم: عاطفی بودن یه چیزه، حساس و وابسته بودن یه چیز دیگه! 

این همه وابستگی افتخار نداره. باید درمان بشه حتی! 

الان هم حدود ۲۰ دقیقه است که پشت سر هم داره میگه: مامان، بیا بریم برای من یه چیزی بخر، چند روزه که برای من هیچی نخریدی. بریم اسباب بازی بخر، خوراکی بخر و ...

لوازم ضروری سفر اربعین

پنجشنبه, ۳ شهریور ۱۴۰۱، ۱۲:۵۷ ب.ظ

برای سفر اربعین چه چیزهایی ضروریه: 


پوشاک) 

یک دست لباس اضافه، علاوه بر اونی که تنتونه. که کلا بشه دو دست.

خنک ترین و نخی ترین و راحت ترین لباس‌هاتون رو بردارید. اگه قدیمی تر هم باشن که چه بهتر. ( من پیراهن و تونیک رو به مانتو ترجیح میدم. چون دیگه لایه زیری نیاز نداره) 

پوشیه برای خانم ها و چفیه نازک خنک برای آقایون واجبه ( میگم چرا) 

دستکش نازک نخی برای پیشگیری از آفتاب سوختگی. ( اگه اهلش هستین) 

جوراب اضافه یکی یا دوتا. 

کفش خوب که کاملا اندازتونه و نو نیست. کفش های کتونی تهویه دار یا اسپرت های راحت مناسبه. 


مواد بهداشتی: 

صابون خمیری یکی دوتا، واجبترینه! برای سرویس بهداشتی های بی مایع یا حتی خونه‌ها! 

دستمال کاغذی به مقدار لازم. ( یه بسته برندارید ببرید! اونجا هم مغازه داره بالاخره. ولی اگه یه خانواده ۴ ، ۵ نفره باشین، خوبه یه بسته تو یکی از کوله‌ها باشه) 

کمی پودر لباسشویی تو یه قوطی یا صابون. ( البته اینم قابل حذفه)

شامپوی مسافرتی 

مسواک 

حوله سفری سبک

گاز استریل و باند کشی ( برای تاول یا پیچ خوردگی احتمالی پا) 

روغن گرم مثل سیاهدانه یا روغن زیتون برای گرفتگی احتمالی. روغن زیتونش خوراکی هم باشه که عالیه. 

یه اسپری کوچیک گلاب، که کاربردهاش رو میگم‌

قرص برای دندون درد، استامینوفن و سرماخوردگی. اگه تو ماشین تهوع میگیرید، قرص ضدتهوع هم بردارین. 

کسانی که پوست خشک دارن یه کرم مرطوب کننده هم بردارن. چون هم گرما هم گرد و خاک، پوست رو خیلی خشک‌تر می‌کنه. 


خوراکی‌ها: 


لیموترش یا آبلیموی واقعی، حتما حتما حتما. هر وقت غذای گوشتی میخورین یکم روش لیمو بریزید و در کل سفر حتما روزی یه نوبت، لیمو توی چایی بریزید و بخورید. برای پیشگیری از مسمومیت، عفونت، سرماخوردگی و ... هزاران فایده دیگر😅

عسل سنگینه ولی اگه تونستین یه ظرف کوچولو بردارین. ظرف شیشه ای نباشه که سنگینه. 

خاکشیر تمیز یا تخم شربتی. خیلی خوبه. مخصوصا امسال که گرمه. حتما تو یه بطری نوشابه تک نفره بریزید ببرید که استفاده اش راحت باشه. هر روز حتما توی آب بریزید و میل کنید. شکر هم که همه جا هست. برای پیشگیری از گرمازدگی، عطش و یبوست. 

مقدار اندکی انجیر خشک و لواشک برای پیشگیری از یبوست. ( چون اونجا میوه زیاد گیر نمیارید. سبزی‌ها رو هم بهتره نخورید چون احتمال مسمومیت داره، مگر سالادی چیزی گیرتون بیاد. پس حتما ببرید. ) لواشک از انجیر سبک‌تره.

خرما اونجا زیاده. نگید گرمه نخورید ها، حتما در کنار آب یا چای میل کنید چون باعث میشه آب تو بدنتون ذخیره بشه و کمتر دچار عطش بشید. 

اگه با گرسنگی زود فشارتون میفته یا ضعف می‌کنید، یه ذره تنقلات شیرین مثل کشمش، توت خشک، یا چیپس خرما داشته باشید. تو مرز که معطلی داره و تو خود شهرهای زیارتی، استفاده کنید. وگرنه توی طریق الحمدلله وفور نعمته و گرسنه نمی‌مونید.


نکات کلی فوق مهم: 

_ تا حد امکان در سبک تریننننن حالت ممکن سفر کنید. 

هر چیزی، هر چیزی که اضافه باشه، اونجا و توی مسیر پیاده روی، بلای جونتون میشه! 

_ کوله تون سبک باشه. کوله‌های برزنتی ولی ایمن خیلی مناسبن. اگه بند کمر داشته باشه که عالیه. 

_ تمام لباس هایی که برمی‌دارین، خوراکی‌ها، ظرف کرم‌هاتون حتی و ... سبک‌ترین باشه. 

_ ترجیحا دونفر یکی کوله ببندین. مثلا مادر و دختر باهم یک کوله.که بین مسیر باهمدیگه جابجا کنید و خسته نشید. 

_ یه کیف کوچیک دستی که مدارک مهم رو وصل به خودتون داشته باشید توصیه خوبیه. ولی بنظر من ته کوله جاش امن‌تره. من توی موکب کولمو یا زیر سرم میذاشتم یا زیر پاهام.

_ تو مسیر هر جا خسته شدین بشینید، پاهاتون رو از کفش دربیارید و روی یه بلندی بذارید. مثلا همون کوله تون. این باعث میشه هم پا ورم نکنه هم احتمال تاول کم بشه. 

_ دغدغه خاکی شدن لباس و وسایلتون رو نداشته باشید. آخرش همه چی خاکی میشه! 

_ تند تند استراحت نکنید و طولانی نشینید، چون بدن سرد بشه ادامه مسیر براتون سخت میشه. 

_ پرخوری نکنید. درهم خوری نکنید. 

_ الان که فصل گرماست احتمالا موکب ها شربت زیاد بدن. از شربت های رنگ دار بپرهیزید ولی هرجا شربت لیمون یا چای لیمون دیدین، حتما بخورید. شربت خاکشیر هم که دیگه نگم. 

_ میل کردن دوغ، به همراه خرما، برای پیشگیری از گرمازدگی و رفع عطش عالیه.

_ از ده روز قبل سفر، پیاده روی کنید. مسیرهای طولانی، تا بدنتون عادت کنه یهو کم نیارید. 

_ از بردن لباس‌های نو بپرهیزید. چون هم امتحان شون رو پس ندادن، هم دلتون نمیاد کثیف بشن، همش میخواین دغدغه لباساتون رو داشته باشید!  

اگرم ناچارید لباس یا کفش نو ببرید، تو روزهای منتهی به سفر، چند باری استفاده شون کنید تا عیوب احتمالیش کشف بشه. ج


کاربرد پوشیه:  شاید ظاهرا خیلی گرم بنظر بیاد ولی واقعا بودنش خیلی مفیده. هم آفتاب سوخته نمیشید هم گرد و خاک ها پوستتون و دستگاه تنفستون رو اذیت نمی‌کنه. احتمال سرماخوردگی ها و سردردها و گلودردهای بعد سفر خیلی پایین میاد. 

هر وقت گرمتون شد یکم از پایین پوشیه رو فاصله بدین و نفس بگیرین

پوشیه های اصل، خیلی نازک و نخی هستن ، اصلا اونجوری که فکر میکنید گرم نمیشه. تازه چون صورت همیشه تو سایه است، خنک‌تر هم هست. 

هر جا خواستین یکم خیسش کنید، مثل کولر عمل می‌کنه :) 

برای آقایون هم پوشیه نخی می‌تونه استفاده بشه. 


کاربرد اسپری گلاب: اگه از افرادی هستین که دچار افت فشار یا افت قند خون میشن، یا مشکل تنفسی دارن، یا به خاک حساسیت دارن و ...، به صورتتون گلاب اسپری کنید. همه اینها رو پیشگیری می‌کنه:) 

برای کسانی که بچه دارن هم، کاربردیه. گلاب دمای بدن و فشار خون رو متعادل می‌کنه:) پس برای گرمازدگی هم مناسبه. 

اگه گرما زده شدین، باید صورت، زیر گلو و کف دست و پاها رو گلاب بزنید. 


همه اینهایی که گفتم، یک سوم کوله یا نهایتا نصف یه کوله معمولی حجم می‌گیره. 

از هیچ اضافه باری استقبال نکنید. چادر اضافه، کفش اضافه، دمپایی، ملافه، قاشق چنگال و ... ❌❌❌