من دختر تو ام
جمعه, ۹ آذر ۱۳۹۷، ۱۱:۲۵ ب.ظ
مادرم میگفت:
عاشق درس خوندن بودم
عاشق کتاب هام...
دوران دانشجویی
با دوتا بچه ی کوچیک
و کارهای خونه
نمیرسیدم اون جور که دلم میخواد درس بخونم.
وقتی یه بچه روی پا میخوابوندم و غذا هم روی گاز قل میخورد،
کتاب هام رو که می دیدم
گریه ام می گرفت...
*
امروز صبح
با همت و انگیزه کتاب عروض رو باز کردم تمارین رو بنویسم،
ولی کاری پیش اومد بلند شدم
بعد دوساعت که سرم یه ذره خلوت شد
همینطور که تو ذهنم مسائلی رو حل میکردم وارد اتاق شدم و این صحنه رو که دیدم...،
دقیقا یاد اون حال مادرم افتادم... و راستشو بخواید، کیف کردم...
*
یادداشت روز تولد مادر، یکم آذرماه 1397
- ۹۷/۰۹/۰۹