افتاده ام از خویش به دور
امروز از خودم پرسیدم: وقتی عصبانی میشی چیکار میکنی؟
بعد هر چی فکر کردم نتونستم صحنه های عصبانیت و برخوردهام رو مجسم کنم،یعنی انقدر گزاره های مختلف از اطرافیان دریافت کرده بودم که نمیتونستم خودم درست به یاد بیارم رفتارم در مواقع عصبانیت چی بوده و اصلا چه چیزهایی تا چه حد عصبانی ام میکنه...و چطور آروم میشم؟
یعنی بیشتر از اینکه فکر کنم،از دیگران پرسیده بودم،و این دیگران هر چقدر هم نزدیک باز نمیتونن دقیقا تشخیص بدن در درون تو داره چی میگذره.
حالا این باعث شده بود که انقدر برداشت های دیگران از خودم تو ذهنم باشه خودم نتونم خودمو قضاوت کنم.
*
یکی(خدا خیرش بده) می گفت: وقتی پی به خطاهات میبری بدون یه نعمتیه از سوی خدا، به جای اینکه افسوس بخوری و خودت رو سرزنش کنی،دنبال راه حل یا جبران خطات برو.
که این دپرس شدن خودش مکر جدید شیطانه...
بهش تن نده و از خدا بابت اینکه اشتباهت رو فهمیدی شکر کن...
*
این مطلب هم بعدا خوندم، مرتبطه.
http://noon-ghalam.blog.ir/1397/02/17
- ۹۷/۰۲/۱۸