خود خودشه...!
چند روزه این فراز تو ذهنمه: و کم مِن ثناءٍ جمیلٍ لستُ اهلا له، نشرْتَه
چه خوبی ها و ستایش های زیبا که سزاوار من نبود...اما تو نشرش دادی...
چه خوب منو نشون دادی خدا...
کم من قبیحٍ سَتَرته...
چقدر بدی هام رو پوشوندی
که خودم هم باورم شده خوبم...
خودم هم باورم شده که طلبکار شده ام ازت...
که یادم رفت چقدرر زیر دِینتم...
با پررویی نیام در خونه ات...
چقدر قشنگ میگه امام علی(ع) به کمیل....
چه خوبی ها که لایقش نبودم و تو بهم رسوندی...
چه نعمت ها که حقم نبوده اما دادی...
یا مَن یعطی مَن لم یسئله و مَن لم یعرفه...
ای کسی که اگه ازت نخوان هم میدی
اگه اصلا ندونن تو چه خدایی هستی،از سر لطف و محبتت بهمون دادی و میدی...
چه خیرها که ندیدمش
چه لطف ها که از سر پررویی گفتم خو وظیفته،به همه دادی،به من هم دادی...
چه روزها که همه حرف هات رو زمین گذاشتم
اصلا نشناختم چی میخوای ازم
اصلا نخواستم حرفت رو بشنوم(من لم یعرفه)
اما تو باز بهونه جور کردی، فرصت دادی تا بیام طرفت...
بابا بنده ی من
دنبال چی میگردی اخه؟
همه چیز پیش منه
منو بخواه
منو....
/این دو سه روز یک سره دارم مینویسم...همه ی آنچه در آرامش ذهنم لازم بوده بهش فکر کنم و با خودم حلش کنم...البته هنوز حساب مون صاف نشده... :)
ماهِ خدا از نیمه رد شد،کاشکی یاد بگیرم ارتباط گرفتن با خودش رو...توجه واقعی به خدا رو.../
- ۹۷/۰۱/۱۷