و نراهُ قریبا

آمدنش را قریب می بینیم...

و نراهُ قریبا

آمدنش را قریب می بینیم...

و نراهُ قریبا

بسم رب الزهراء

سلام...

شاعر میگه:
من اگر برخیزم،تو اگر برخیزی،همه برمی خیزند
من اگر بنشینم تو اگر بنشینی،چه کسی برخیزد؟

**
اینجا سعی میکنم چیزی بنویسم که برای دیگران مفیده، از روزنوشت ها تا خاطرات و دغدغه ها... گاهی هم برای گفتگو و یا به نتیجه رسیدن، مطلبی رو منتشر میکنم.
اگر براتون مفیده بمونید و بخونید.
باعث افتخاره بنده است که محبان حضرت مهدی(عج) اینجا تردد می کنند.
*
همه ی نظرات برام ارزشمندند و دوست دارم با دقت بخونم و جواب بدم،اگر گاهی نشد یا با تاخیر بود، ببخشید.

بایگانی

شهیده مروه ی عزیز...

شنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۶، ۰۶:۰۸ ب.ظ

سلام

دیروز که داشتم لیست اسامی شهدا رو برای محفل قرآنی فانوس جزیره تنظیم می کردم، نمیشد انتخاب کنم... سخت بود...

اما همش دلم میخواست برای امروز که روز اوله، شهیده مروه شربینی رو بگذارم...

نذاشتم...

گفتم باشه جلوتر...

چند دقیقه پیش فهمیدم امروز، ده تیر، سالگرد شهادتشونه...




بعدا نوشت: اینکه با یک شهید رفیق بشی یا مدتی حتی بهش فکر کنی اصلا الکی نیست...
از نظر من خدا یک سری راهنما برای هر آدمی درنظر داره که مرحله به مرحله تو زندگیش قرار میده...
شهدایی که به اسم و رسم و راهشون حتی برای مدتی دل میبندیم و فکر میکنیم _طبق نظر و تجربه های خودم_ راهنماهایی هستن که سر بزنگاه دستت رو میگیرن...
مثلا اینکه دو سال قبل من بیام اسم مجازی ام رو «مروه» انتخاب کنم، همنام این شهید، و لذت ببرم که این شهید شهیده ی حجاب بوده،شهید اعتقاد بوده... هیچ الکی نیست...
اصلا الکی نیست که بعد مدتها تازه فهمیدم ایشون چطوری شهید شده، فکر میکردم یه شهید خارجی و مسلمون بوده که اسمش قشنگه.همین...
اصلا الکی نیست،که بعد از دو سال با نام ایشون بودن و مطلب نوشتن،وسط درگیری های ذهنیم،جایی که اصلا توی ذهنم شهدا نبودن،چه رسد به این شهید...
رفته بودیم اردو، خسته کوفته، اتاق شماره ی پنج رو دادن به ما... وارد فضای اردوگاه شدم،خیلی خوشم اومد،رو دیوار طبقه ی خانم ها تصویر شهدای خانم بود،گفتم بعدا برم بخونم... اما..تنها اتاقی که دم در ورودی اش عکس شهید بود،اتاق شماره ی پنج و شهید مروه شربینی....
**
کلا فرق نداره شهیدت معروف هست،نیست...به جایی که هستی مربوط هست،نیست... اگه قرار باشه چیزی بهت بگن و دلگرمی باشن، تو هر شرایطی،یادت میکنن....
الکی نیست....

«... النّبیین و الصدّیقین و الشهداء و الصالحین و حَسُنَ اولئک رفیقا» سوره نسا،آیه 69


  • .. مَروه ..

نظرات  (۱۰)

درود . . .
پاسخ:
درود بر شما
من خودم جملات شهید آوینی رو میخوندم یا فایل های صوتیشون رو گوش میکردم ولی تا الان نفهمیدم چرا سمت این شهید کشیده شدم
دلیلش رو متوجه نمیشم
اینو یادم رفت که بگم
حتی گشتم تو زندگی شخصی شهید آوینی چیزی هست که تو زندگی شخصی خودم هم دیده بشه
کلا دنبال یه وجه اشتراک بودم
بازم چیزی پیدا نکردم
پاسخ:
سلام
دلیلی نداره حتما وجه اشتراکی باشه مومن
و مهم نیست بفهمیم چرا سمت یه شهید میره دلمون یا ذهنمون...
مهم بهره ایه که از مرام شهید میبریم و اینکه قطعا شهید هم به ما توجه دارن،گرچه حواسمون نباشه...
بعضا اینطور پیش میاد که هییچ دلیلی نیست ظاهرا برای جذب شدن به اون شهید...
  • شبنم بیقرار
  • سلام. دلم میخواست نحوه شهادتشون رو هم بگید. یا اگر  قبلا تعریف کردید لینک بدید.
    پاسخ:
    سلام
    نه قبلا نگفتم
    خیلی تلخ میشد پستم
    گذاشتم بمونه شاید بعدا دلم اومد بگم..
    اینطوری بوده که ایشون با پسرشون تو پارک بودن یه آقای آلمانی با نژاد روس به ایشون توهین میکنه و بهشون میگه تروریست و... بخاطر محجبه بودنشون...
    بانو مروه شکایت میکنند از این آقا..
    دادگاه که برگزار میشه گویا ایشون در حال دفاع از خودشون بودن که متهم به سمتشون حمله میکنند و با هجده ضربه چاقو ایشون رو که سه ماهه باردار بودن به شهادت میرسونن
    همسرشون هم که در دادگاه حضور داشته برای نجات ایشون جلو میان که با تیراندازی پلیس آلمان کشته میشن(که البته گفته شده تیراندازی اشتباها صورت گرفته و قصدشون کشتن ایشون نبوده)
    و فرزند خردسالشون که شاهد چنین صحنه ی خونباری بودن به روان پزشک سپرده میشه...
    اینجاست که باید گفت: بأی ذنب قتلت....
    :(((
    عذر میخوام که انقدر تلخ بود....
  • شبنم بیقرار
  • چه مظلومانه و تلخ!!! :(((

    پاسخ:
    خیلی:(
    یاد اون جمله میفتم که: حجاب آن چادری بود که پشت در سوخت اما از سر زهرا..س نیفتاد...
    و البته که دعوا فقط سر یه تکه روسری و چادر نیست.....انقدر سطحی نیست....
  • محترَق الزهرا ( سلام الله علیها )
  • رحمه الله علیها و علیکم ...
    پاسخ:
    تشکر
    ..و علیکم...
    بسم الله
    از اول دنبال رفاقت با شهدا نبودم، اما خودشان توی زندگیم جا باز کردند،
    اول همسفر مکه مان بود که ۸ ماه بعد در هواپیما c130 ارتش شهید شد،
    ده سال بعد استادم در حادثه منا به جمع شهدا پیوست. هر چند استاد همچنان همانقدر سخت گیر هستند.🙄
    پاسخ:
    سلام بانو....
    الگو گرفتنتان مستدام:)
    خوش آمدید
  • محمدرضا دهایی
  • با سلام عالی بود.
    وبلاگ من را هم دنبال کنید.
    پاسخ:
    علیکم السلام
    خدمت میرسیم ان شاء الله
    سلام
    من شهادت خانم مروه شربینی رو یادم هست. خیلی ناراحت کننده بود. الان دوباره این پست شما رو خوندم یادم اومد. :((
    جنایت به این فجیعی جلوی چشم قاضی. خاک بر سر اون دادگاه و عدالتش .  چطور وقت کرد هجده ضربه بزنه؟ یه مرد تو همهء اون دادگاه نبود، جز شوهرش که کشتنش... :(( 

    اسم قشنگی هم هست. :)
    پاسخ:
    سلام
    :(
    مرگ غیرت و عدالت...


    خییلی
  • آشنای بی نشان
  • خیلی تلخ و وحشتناک بود شهادت ایشون

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">