و نراهُ قریبا

آمدنش را قریب می بینیم...

و نراهُ قریبا

آمدنش را قریب می بینیم...

و نراهُ قریبا

بسم رب الزهراء

سلام...

شاعر میگه:
من اگر برخیزم،تو اگر برخیزی،همه برمی خیزند
من اگر بنشینم تو اگر بنشینی،چه کسی برخیزد؟

**
اینجا سعی میکنم چیزی بنویسم که برای دیگران مفیده، از روزنوشت ها تا خاطرات و دغدغه ها... گاهی هم برای گفتگو و یا به نتیجه رسیدن، مطلبی رو منتشر میکنم.
اگر براتون مفیده بمونید و بخونید.
باعث افتخاره بنده است که محبان حضرت مهدی(عج) اینجا تردد می کنند.
*
همه ی نظرات برام ارزشمندند و دوست دارم با دقت بخونم و جواب بدم،اگر گاهی نشد یا با تاخیر بود، ببخشید.

بایگانی

راهیان نور--یادمان شهدای والفجر 8

جمعه, ۱۲ دی ۱۳۹۳، ۰۷:۴۵ ب.ظ
کنار موکت های قرمز رنگ،در حاشیه نشسته بودم و هنوز،آب وضو بر صورتم بود...

آقا اقامه نماز را آغاز کرده بود...

سر به زیر داشتم..

همهمه ای در فضا پیچیده بود،

اما من،

مثل هر لحظه ی آن مکان،

غرق فکر بودم..

نگاهم به چادرم افتاد که خاکی شده بود...

نمیدانم آن لحظه چه شد،بغض بود یا اشک..

نجوا کردم با شهدا..

« چادرم را بر سرم نگاه دار،

و کمک کن بمانم بر این راه،

بگو

بگو که تنهایم نمیگذاری...»

 

 همان لحظه،

سرم را بالا آوردم تا برخیزم

که نگاهم،

تلاقی کرد با این تصویر......

 

 

 

«چه خوب سخن می گویید ای شهدا»

 

**

  • .. مَروه ..

نظرات  (۱)

  • مسافر غریب
  • شهدا زنده اند و نزد پروردگارشان روزی میخورند....
    روزی
    روز مادی
    روزی معنوی...

    پاسخ:
    پاسخ:
    +++

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">