و نراهُ قریبا

آمدنش را قریب می بینیم...

و نراهُ قریبا

آمدنش را قریب می بینیم...

و نراهُ قریبا

بسم رب الزهراء

سلام...

شاعر میگه:
من اگر برخیزم،تو اگر برخیزی،همه برمی خیزند
من اگر بنشینم تو اگر بنشینی،چه کسی برخیزد؟

**
اینجا سعی میکنم چیزی بنویسم که برای دیگران مفیده، از روزنوشت ها تا خاطرات و دغدغه ها... گاهی هم برای گفتگو و یا به نتیجه رسیدن، مطلبی رو منتشر میکنم.
اگر براتون مفیده بمونید و بخونید.
باعث افتخاره بنده است که محبان حضرت مهدی(عج) اینجا تردد می کنند.
*
همه ی نظرات برام ارزشمندند و دوست دارم با دقت بخونم و جواب بدم،اگر گاهی نشد یا با تاخیر بود، ببخشید.

بایگانی

راهیان نور--شلمچه

يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۳، ۰۸:۵۶ ق.ظ
پاهایم سست شده بود،

هوا آرام آرام تاریک می شد

جمعی جلوتر از ما بودند و جمعی پشت سر..

رفیقم،دست مرا گرفته بود و من، بی اراده، رو به جلو در حرکت بودم

هیچ نمی فهمیدم جز کم شدن فاصله تا مسجد

و نگاهم،خیره بر گنبد آبی بود

نمی دانستم چه باید نجوا کنم و کدام حرف،لایق جاری شدن در آن فضاست...

گویا هیچ نجوایی نشنیده بودم تا آن روز،

تا یادآوری اش،آرام کند مرا

*

بی اراده بودم،

و گویا در خواب،

پا میگذاردم بر آن خاک ارزشمند

و به سمت نور می رفتم

سخت است توصیف حال آن روز؛

هیچ نمی شنیدم جز خوشامدگویی

جز «سلام»

و جز لبخندهای شیرین شان...

*

آخِر رسیدیم

و حس کردیم لطافت گلهای قالی را،

با گامهای خسته مان..

و آنجا،

صف به صف دلهای عاشق بود،

که ایستادند به نماز عشق.....

 

شلمچه-21 آبان 93

  • .. مَروه ..

نظرات  (۱)

  • مسافر غریب
  • من هم چنان وقتی اون شب رو به یاد میارم، مبهوت میشم...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">