تمییز حق از باطل
تشخیص حق و باطل
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر مخاطبان..اول از اینکه حضورم در وب کم شده عذر میخوام.
مدتها پیش ذیل مطلب ادراک، قول چنین نوشته ای رو داده بودم،
به لطف خدا امروز فرصت شد این پست مهم -علی الخصوص در دورانی که قیامِ صورت خواهد گرفت،و جاماندن،درد سنگینی است- قرار میدم برای استفاده ی همگی...
در نشر آن ما را یاری کنید.
مردی از صحابه امیرالمؤمنین(ع)، در جریان جنگ جمل، سخت در تردید قرار گرفته بود. او دو طرف را می نگریست؛ از یک طرف علی(ع) را می دید و شخصیت های بزرگ اسلامی که در رکاب علی(ع) شمشیر می زدند و از طرفی همسر نبی اکرم(ص) –عایشه- را می دید که قرآن درباره زوجات آن حضرت می فرماید: « وَ اَزواجُهُ اُمَّهاتُهُم » (احزاب 6) (همسران او مادران امتند) و در رکاب عایشه، طلحه را می دید، از پیشتازان در اسلام و باز زبیر را می دید، خوش سابقه تر از طلحه؛ آنکه حتی در روز سقیفه از جمله متحصّنین در خانه علی(ع) بود. این مرد در حیرتی عجیب افتاده بود که یعنی چه؟ آخر علی(ع) و طلحه و زبیر از پیشتازان اسلام و فداکاران سخت ترین دژهای اسلامند؛ اکنون رو در رو قرار گرفته اند؟ کدام یک به حق نزدیکترند؟ در این گیر و دار چه باید کرد؟
توجه داشته باشید! نباید آن مرد را در این حیرت، زیاد ملامت کرد. شاید اگر ما هم در شرایطی که او قرار داشت قرار می گرفتیم، شخصیت و سابقه زبیر و طلحه، چشم ما را خیره می کرد. ما الان که علی(ع) و عمّار و اویس قرنی و دیگران را با عایشه و زبیر و طلحه رو به رو می بینیم، مردّد نمی شویم؛ چون خیال می کنیم دسته دوم مردمی جنایت سیما بودند؛ امّا اگر در آن زمان می زیستیم و سوابق آنان را از نزدیک می دیدیم، شاید از تردید مصون نمی ماندیم.
امروز که دسته اول را بر حق و دسته دوم را باطل می دانیم، از آن نظر است که در اثر گذشت تاریخ و روشن شدن حقایق، ماهیت علی(ع) و عمّار را از یک طرف و زبیر و طلحه و عایشه را از طرف دیگر شناخته ایم و در آن میان، توانسته ایم خوب قضاوت کنیم. یا لااقل اگر اهل تحقیق و مطالعه در تاریخ نیستیم از اول کودکی به ما چنین تلقین شده است. امّا در آن روز هیچ کدام از این دو عامل وجود نداشت.
به هر حال این مرد به محضر امیرالمؤمنین(ع) شرفیاب شد و گفت: آیا ممکن است طلحه و زبیر و عایشه بر باطل اجماع کنند؟ شخصیت هایی مانند آنان از بزرگان صحابه ی رسول الله، چگونه اشتباه می کنند و راه باطل را می پیمایند؟ آیا این ممکن است؟!
علی(ع) در جواب سخنی دارد که دکتر « طه حسین » دانشمند و نویسنده مصر، می گوید: «سخنی محکمتر و بالاتر از این نمی شود، بعد از آنکه وحی خاموش گشت و ندای آسمانی منقطع شد، سخنی به این بزرگی شنیده نشده است.»
فرمود: سرت کلاه رفته و حقیقت بر تو اشتباه شده. حق و باطل را با میزانِ قدر و شخصیت افراد نمی شود شناخت. این صحیح نیست که تو اول شخصیت هایی را مقیاس قرار دهی و بعد حق و باطل را با این مقیاس ها بسنجی. فلان چیز حق است چون فلان و فلان با آن موافقند و فلان چیز باطل است چون فلان و فلان با آن مخالف. نه، اشخاص نباید مقیاس حق و باطل قرار گیرند. این حق و باطل است که باید مقیاس اشخاص و شخصیت آنان باشد.
یعنی باید حق شناس و باطل شناس باشی؛ نه اشخاص و شخصیت شناس. افراد را –خواه شخصیت های بزرگ و خواه شخصیت های کوچک- با حق مقایسه کنی؛ اگر با آن منطبق شدند، شخصیتشان را بپذیری، والّا نه.
در اینجا علی(ع) معیار حقیقت را خود حقیقت قرار داده است و روح تشیّع نیز جز این چیزی نیست. و در حقیقت فرقه ی شیعه، مولود یک بینش مخصوص و اهمیت دادن به اصول اسلامی است؛ نه به افراد و اشخاص.
شخصیت ها تا آن وقت پیش ما احترام دارند که به حقیقت احترام بگذارند. امّا آنجا که می بینیم اصول اسلامی به دست همین سابقه دارها پایمال می شود، دیگر احترامی ندارند؛ ما طرفدار اصولیم نه طرفدار شخصیت ها.
کل مطلب از: شهید مطهری(جاذبه و دافعه علی علیه اسلام-چاپ 91-ص 120)
این منبع هم معتبره،من خودم تو کتاب نگاه کردم.
- ۹۴/۰۱/۰۸