پشتوانه مردمی
امروز با آخرین نفر لیست مشارکتم حرف زدم...
حدود دو هفته پیش از بین مخاطبینم همه اونهایی که حدس میزدم ممکنه رای بدن رو نوشتم و هر بار یه نگاهی بهش کردم و رفتم سراغ یه نفر از لیست...
به بعضیا زنگ زدم و به بعضیا پیام دادم. یه جوری سر بحث رو باز کردم و خلاصه رسیدم به انتخابات...
البته راستش رو بگم، هنوز به عمو زنگ نزدم. ترسیدم یه چیزی بگه نتونم جواب بدم. البته بیشتر ترسیدم که بگه بعد اینهمه مدت خبر نگرفتن حالا زنگ زدی برای رای بگی؟!
ولی زنگ میزنم. همین امشب... احوالشو میپرسم و اگه راه داد، انتخابات هم میگم...
حتی رای سفید هم از جانب بعضی آدمها، ارزشمنده.
انتخابات امسال برام خیلی مهمه. خیلی حیاتیه...
اگه مشارکت پایین باشه، دندون دشمن خیلی تیز میشه.
برای امنیت مون هم که شده، برای مشارکت بالای انتخابات امسال، تلاش کنیم...
حرف بزنیم، وقت بذاریم، درددل مردم رو بشنویم
هر کس اگه همین ده بیست نفر اطرافیان خودش رو مجاب کنه، مشارکت خیلی بالا میره...
وقت هست هنوز...
بازخوردها خیلی بهتر از تصور ماست،
دل به دریا بزنیم.
*
پی نوشت: از امسال یه حسرت عمیقی همیشه گوشه دلم میمونه مطمئنا...
حسرت تبلیغ چهره به چهره...
دوستانی که رفته بودن خیلی خیلی دلم رو بردن و واقعا حسرت خوردم که کاش منم چنین کاری رو کرده بودم.
امیدوارم پنجشنبه بتونم برم تو خیابون و مسجد و پارک و میدون، با مردم حرف بزنم. امیدوارم قدر یه روز هم شده،از این اقدام با برکت، بهرهای برای آخرتم بردارم...
- ۰۰/۰۳/۲۶
ولی به دو از دوستانم گفتم قبول نکردند به خاله ام هم گفتم رای بده گفت اگه رای بدم به رئیسی رای میدم
مردم خیلی سخت قانع میشن برای رای دادن با عملکرد بد روحانی