به هر چه فکر میکنم
ب غ ض میکنم
نمیدانم این نوشته ها به کارتان می آید یا نه...
اصلا همین
وجدانی که درد می گیرد برای وقت شما
خودش یک مدل درد است...
گ ر ف ت ن دلم
و یاد کربلایی که نمیدانم می شود یا نه
و میگذارند یا نه
و فرصتی که ندارم برای انجامش...
اصلا این روزها به هر چه مینگرم درد است
حالم
حال عاشق های جگرسوخته شده
یاد شهدا
یاد رفیقی که نمیدانم چطور راضی شده همسرش را بفرستد به جبهه های شام
یاد ادعای پوچ من و کار شهدا
یاد شلمچه....
یاد فکه....
یاد گرمای عراق
همه چیز و همه چیز و همه چیز
حتی روزنامه ای که پیدا نشد برای تکلیف فردای کلاسم
که نباید بی نظم باشم...
حتی این دلتنگی شبانه
که می ترسم نمازم را دیر کند
و دانشگاهم را
همه ی زندگیم بغض می شود انگار
و می نشیند بر قلبم..
با همه ی بی سر و سامانی ام
#باز_به_دنبال_پریشانی_ام...
95.1.30
*
می خواستم از نو بنویسم
اما این کلام قدیمی،بهترین ظرف برای حس اکنون من است...
دل ت ن گ اگر نباشد،طالب نیست
و طالب اگر نباشی،باران به تو نمی رسد...
طلب آن ظرفی است رو به خدا،
که تمنا می کند باران را...
از آن باران هایی که روبروی ارباب
روبروی عباس...
در راهی که هر دو طرفش بهشت است
خ ی س میکند چشمانت را...
*
باورم نمی شود که خواندی ام
#عزیز_فاطمه
پ.ن:
یا مسبب الاسباب را خوانده اید؟؟؟